نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 404
پيامبر در حالى كه ابو بكر و عمر پيش مىآمدند نگاهى به آنان
كرد و گفت: «يا على، اينان دو آقاى پيران اهل بهشت از اولين و آخرين هستند مگر
پيامبران و مرسلين، و اين مطلب را به آن دو مگو كه هلاك مىشوند»!
2 خطبه امير المؤمنين
عليه السّلام در بصره در تكذيب عمرو عاص
لعن معاويه و عمرو عاص
بر لسان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
امير المؤمنين عليه
السّلام بپا خاست و فرمود: تعجب است از طاغيان اهل شام كه سخن عمرو عاص را
مىپذيرند و او را تصديق مىكنند! كار او در حديث و دروغ گفتن و بىمبالاتى به
آنجا رسيده است كه بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دروغ مىبندد، در حالى كه آن
حضرت او را هفتاد لعن نموده و همچنين رفيقش (معاويه) را- كه عمرو عاص مردم را بسوى
او دعوت مىكند- آن حضرت در مواردى لعنت نموده است[1].
و آن هنگامى بود كه عمرو
عاص در قصيدهاى كه هفتاد بيت بود سخنان نامربوطى در باره پيامبر صلى اللَّه عليه
و آله گفته بود. آن حضرت فرمود: «خدايا، من شعر نمىگويم و آن را حلال نمىدانم[2]. تو و
ملائكهات او را به عدد هر بيتى لعنت كن كه تا روز قيامت بر نسل او نازل شود».
نزول آيه در مذمت عمرو
عاص
هنگامى كه ابراهيم پسر
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از دنيا رفت عمرو عاص بپا خاست و گفت: «محمّد ابتر
گرديد و نسلى نخواهد داشت، و من از همه مردم بيشتر او را سرزنش مىكنم، و در باره او
از همه بدگوترم»!
[1]« د»: و هر كس بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله
دروغ ببندد خداوند او را هفتاد لعنت كرده است. در الغدير: ج 10 ص 139 روايت كرده
كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ابو سفيان را ديد كه سوار بر الاغى مىآيد و
معاويه افسار آن را گرفته و پسرش يزيد آن را راهنمايى مىكند. فرمود: خدا لعنت كند
افسار گرفته و سوارشونده و راهنمايىكننده را!!
[2] ظاهرا منظور در اينجا آن است كه حضرت شعر را
براى خود جايز نمىدانستهاند.
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 404