نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 354
ابو بكر و عمر بدتر از عثمان
امير المؤمنين عليه
السّلام فرمود: عثمان با آن گونه كه بود از آن دو (ابو بكر و عمر) بهتر بود.
روزى سخنى گفت كه نسبت
به او رقّت پيدا كردم و گفتارش مرا متعجّب ساخت.
يك روز كه من در خانهاش
نزد او نشسته بودم عايشه و حفصه آمدند و ميراث خود را از زمين و اموال پيامبر صلى
اللَّه عليه و آله كه در دست عثمان بود مطالبه كردند. عثمان گفت: نه بخدا قسم، نه
احترامى نزد من داريد و نه پاسخ مثبت به شما مىدهم. ولى شهادت شما بر عليه خودتان
را مىپذيرم. شما دو نفر نزد پدرانتان (ابو بكر و عمر) شهادت داديد از پيامبر صلى
اللَّه عليه و آله شنيدهايد كه گفته است: «پيامبر ارث نمىگذارد، هر چه باقى
بگذارد صدقه است». سپس به يك عرب بيابانى احمق كه بر پاشنههايش بول مىكرد[1] و با بول
خود تطهير مىنمود بنام مالك بن اوس بن حدثان ياد داديد و او هم همراه شما شهادت
داد[2]، و در ميان
اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از مهاجرين و انصار احدى جز شما و آن اعرابى
به اين مطلب شهادت نداد. بخدا قسم شكى ندارم كه او بر پيامبر دروغ بست و شما هم با
او به آن حضرت دروغ بستيد. ولى من شهادت شما دو نفر را بر عليه خودتان قبول
مىكنم. برويد كه حقى نداريد.
آن دو از پيش عثمان
برگشتند در حالى كه او را لعن مىكردند و به او ناسزا مىگفتند[3]. عثمان گفت: برگرديد، آيا شما به اين
مطلب نزد ابو بكر شهادت نداديد؟
گفتند: آرى. گفت: اگر
بحق شهادت دادهايد پس حقّى نداريد، و اگر به باطل شهادت دادهايد بر شما و بر كسى
كه شهادت شما را بر عليه اين خاندان قبول كرد لعنت خدا و ملائكه و همه مردم باشد!
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: سپس عثمان نگاهى به من كرد و تبسّمى نمود و
گفت: اى
[1] كنايه از اينكه در هر شرايطى بول مىكرد و
مبالات از آلودگى پاهايش نداشت.
[2]« ب» و« د»: سپس اعرابى پا برهنهاى از قبيله
قيس را ملاقات كرديد كه بر پاى خود بول مىكرد و او همراه شما شهادت داد.
[3]« الف» و« ب» و« د»: برگشتند در حالى كه گريه
مىكردند و به او ناسزا مىگفتند.
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 354