نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 321
عثمان مقصّر در قتل خود
فرمود: واى بر تو اى پسر
قيس! عثمان از دو حالت خارج نيست: يا مردم را به يارى خويش فرا خوانده ولى او را
كمك نكردهاند و يا مردم از او خواستهاند تا ياريش دهند ولى خودش مردم را منع
كرده است. براى او حلال نبوده كه مسلمانان را از يارى امامى هدايتكننده و هدايت
شده كه هيچ بدعتى نگذاشته و هيچ بدعتگذارى را پناه نداده منع نمايد[1]. اكنون كه
نهى كرده كار بدى كرده است، و مردم هم كار بدى كردهاند كه او را اطاعت كردهاند!
و يا اينكه ظلم و رفتار بد او موجب شده كه بخاطر جور او و حكمش بر خلاف كتاب و
سنّت، مردم او را سزاوار يارى نديدهاند. همه اينها در حالى بود كه همراه عثمان-
از اهل بيتش و دوستان و اصحابش- بيش از چهار هزار نفر بودند كه اگر مىخواست
بوسيله آنان از خود دفاع كند مىنمود، پس چرا آنان را از يارى خويش منع نمود؟
سوابق جنگ و صلح امير
المؤمنين عليه السّلام
من اگر در روزى كه با
ابو بكر بيعت شد بقيّه چهل نفر[2] كه مطيع من
باشند مىيافتم با آنان به جهاد بر مىخاستم. ولى روزى كه با عمر و عثمان بيعت شد
چنين نمىكردم، زيرا من بيعت كرده بودم و مثل من بيعتش را نمىشكند[3].
واى بر تو اى پسر قيس!
مرا چگونه ديدى هنگامى كه عثمان كشته شد و من يارانى يافتم؟ آيا پراكندگى يا تأخير
يا ترس يا تقصيرى در جنگ روز بصره از من ديدى، در حالى كه آنان اطراف شترشان
بودند؟ ملعون است كسى كه با او بوده، ملعون است كسى كه
[1] يعنى اگر عثمان چنين امامى بوده است چرا مردم
را منع كرده و اگر ضد اين صفات در او جمع بوده( چنان كه بوده) پس مردم خوب
كردهاند كه او را يارى نكردهاند.
[2] يعنى چهار نفر كه سلمان و ابو ذر و مقداد و
زبير باشند حاضر بودند و بقيه آنها كه سى و شش نفر بودند حاضر نشدند.
[3]« ج»: من قبل از آنكه آنان متفرق شوند و تغيير
پيدا كنند بيعت كرده بودم و بيعت او بر گردن من مورد توجّه بود.
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 321