نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 317
و اى بر تو اى پسر قيس! مؤمن به هر مرگى مىميرد ولى خود را
نمىكشد. هر كس قادر بر حفظ خون خود باشد و بين خود و قاتلش را آزاد بگذارد، در
واقع خود را كشته است.
«سامره» قائلين به «لا
قتال»
واى بر تو اى پسر قيس!
اين امّت بر هفتاد و سه گروه متفرق مىشوند، يك گروه از اينان در بهشت و هفتاد و
دو گروه در آتشاند. بدترين آنها و مبغوضترينشان نزد خداوند و دورترين آنها از
خدا «سامره» هستند كه مىگويند «جنگ نه» و دروغ مىگويند. خداوند عز و جل به جنگ
اين تجاوزكاران و از دين خارجشدگان[1] در كتاب خود
و سنّت پيامبرش دستور داده است.
چرا امير المؤمنين
عليه السّلام در مقابل ابو بكر و عمر شمشير نكشيد؟
اشعث بن قيس در حالى كه
از سخن حضرت به غضب آمده بود گفت: اى پسر ابى طالب، چه مانعى داشتى هنگامى كه با
ابو بكر و عمر و بعد از آنها با عثمان بيعت شد، جنگ كنى و شمشير بزنى؟! تو از روزى
كه به عراق آمدهاى براى ما خطبهاى نخوانده اى مگر اينكه در آن قبل از اينكه از
منبر پائين بيايى گفتهاى: «بخدا قسم من سزاوارترين مردم نسبت به آنان هستم و از
هنگامى كه خداوند محمد صلى اللَّه عليه و آله را قبض روح كرده همچنان مظلوم
بودهام». چه چيزى ترا مانع شده كه با شمشيرت از مظلوميّت خود دفاع كنى؟
امير المؤمنين عليه
السّلام فرمود: اى پسر قيس، سخنت را گفتى جواب را بشنو: ترس و يا كراهت از لقاى
پروردگار مرا از اين اقدام مانع نبوده، و نه اينكه نمىدانستم آنچه نزد خداست از
دنيا و بقاء در آن براى من بهتر است[2]. آنچه مرا
از اين كار مانع شد امر
[1]« باغى» يعنى تجاوزكار، كه در اينجا كنايه از
اصحاب معاويه است، و« مارق» يعنى خارج شده از دين كه كنايه از نهروانيان است.
[2]« ج»: و من مىدانم كه آنچه نزد خداست از دنيا
و آنچه در آن است بهتر است.
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 317