responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي    جلد : 1  صفحه : 286

بود و نوجوانى تازه مو بر صورت بر آورده و سفيد رو بود. سپس ابو الحسن بصرى همراه پسرش حسن كه او هم نوجوانى تازه مو بر صورت بر آورده و سفيد رو با قدى مناسب‌[1] بود آمدند.

سليم مى‌گويد: من به او و عبد الرحمن بن ابى ليلى نگاه مى‌كردم، و نمى‌توانستم تشخيص دهم كدام نيكوترند، ولى حسن بصرى بزرگتر و بلندقدتر بود.

منظره مجلس مناشده‌

صحبت به درازا كشيد و از صبح تا ظهر طول داشت‌[2]، و عثمان در خانه‌اش بود و از گفتگوى آنان خبر نداشت. على بن ابى طالب عليه السّلام هم ساكت بود، و او و هيچ يك از اهل بيتش سخنى نمى‌گفتند.

مردم رو به على عليه السّلام كردند و گفتند: چرا سخنى نمى‌گوئى؟ حضرت فرمود: هر كدام از دو گروه فضيلتى را گفتند و به حق هم گفتند.

سپس فرمود: اى قريش و اى انصار[3]، خداوند بخاطر چه كسى اين فضيلت را به شما داده است؟ آيا بخاطر خودتان و قبائلتان و خانواده‌هايتان، يا بخاطر غير شما؟ گفتند:

خداوند بخاطر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله‌[4] اين فضائل را به ما عطا فرموده و بر ما منت گذاشته است، و همه اينها را ببركت او يافته‌ايم و به آنها رسيده‌ايم. هر فضيلتى در دنيا و دين كه به آن دست يافته‌ايم بخاطر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله است نه بخاطر خودمان و نه قبائلمان و نه خانواده‌هايمان.

فرمود: اى قريش و اى انصار، راست گفتيد.


[1]« ج»: قدى كشيده.

[2]« الف» و« ج»: تا وقت نماز ظهر طول كشيد.

[3]« ب»: من از شما اى قريش و اى انصار مى‌پرسم.

[4]« ب» و« د»: بخاطر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و اهل بيت و قبيله‌اش ....

نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي    جلد : 1  صفحه : 286
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست