نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 194
ارتباط سليم و ابان
ابان مىگويد: هنگامى كه
حجّاج وارد عراق شد[1] سراغ سليم
بن قيس را گرفت.
سليم از شرّ او فرار كرد
تا در نوبندجان[2] مخفيانه بر
ما وارد شد و در خانه ما اقامت كرد.
من كسى را نديده بودم كه
همچون او به اوقات خود ارزش قائل بوده و جدّى باشد، و همچون او صاحب حزنى طولانى و
سخت گوشه گير و از شهرت خود گريزان باشد. من در آن روز چهارده سال داشتم و قرآن را
خوانده بودم.
من از سليم سؤال
مىكردم، و او به نقل از اهل بدر برايم حديث مىگفت. از او احاديث زيادى به نقل از
عمر بن ابى سلمة فرزند ام سلمة همسر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و به نقل از
معاذ بن جبل و سلمان فارسى و على بن ابى طالب عليه السّلام و ابو ذر و مقداد و
عمار و براء بن عازب شنيدم. او از من خواست كه آن احاديث را كتمان كنم[3] ولى در اين
باره از من قسم (و پيمانى) نگرفت.
قرائت و تحويل كتاب
بين سليم و ابان
ابان مىگويد: مدت كمى
با او بودم كه مرگش فرا رسيد. مرا فرا خواند و با من خلوت نمود و گفت: اى ابان، من
با تو همنشينى كردم و از تو جز آنچه دوست داشتم نديدم. نزد من نوشتههايى است كه
از موثّقين شنيدهام و بدست خود نوشتهام. در آنها احاديثى است كه دوست ندارم براى
مردم ظاهر شود، زيرا مردم آنها را انكار مىكنند و به نظرشان بزرگ مىآيد در حالى
كه آنها حق است و از اهل حق و فقه و صدق و نيكى، از على بن ابى طالب عليه السّلام
و سلمان فارسى و ابو ذر غفارى و مقداد بن اسود گرفتهام. هيچ يك از احاديث آن را
از يكى نپرسيدهام مگر آنكه در باره آن از ديگرى هم پرسيدهام تا همگى
[1] حجاج بن يوسف در سال 75 هجرى از طرف عبد الملك
بن مروان به حكومت عراق منصوب شد.
[2]« نوبندجان» شهر بزرگ و آبادى در سرزمين فارس
بوده است كه بنام« نوبنجان» هم خوانده مىشده است.
از اين شهر اكنون روستاى كوچكى
بين شهر شيراز و فسا باقى مانده كه« نوبندگان» خوانده مىشود. به معجم البلدان: ج
5 ص 302، نزهة القلوب: ص 128، آثار عجم: ص 90 و 304 مراجعه شود.
[3]« الف»: من آن احاديث را كتمان كردم در حالى
كه در اين باره ...
نام کتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام نویسنده : سليم بن قيس الهلالي جلد : 1 صفحه : 194