به طور سنّتى، پسرانى كه پول يا همسر مىخواستند، انگيزه موفق شدن در
شغل در آنها ايجاد مىشد. چون موفقيت، مطمئنترين و قطعىترين راه براى دستيابى به
پول و همسر بود. امّا به طور استثنا، هميشه پسرانى بودند كه انگيزه در آنها ايجاد
نمىشد و وعده پول و همسر براى آنها كافى نبود. براى آنها يك چوب لازم بود (عامل
محرّك). در بعضى از فرهنگها، اين چوب، «مسئوليت و تكليف» نام داشت.
فرهنگ كرهاى هنوز اين مفهوم مسئوليت را دارد و فرهنگ انگليسى،
روزگارى آن را داشت. در انگلستان ويكتوريايى، يك مرد جوان ممكن بود زندگى كارىاى
را بپذيرد كه بهخصوص براى او خوشايند و دلپذير نبود؛ چون اگر او طور ديگرى عمل
مىكرد، خانوادهاش بدنام مىشدند. در كره جنوبى امروز و در ميان نسل اول مهاجران
كرهاى به ايالت متحده، پيدا كردن مردان و زنان جوانى كه شغل خاصى را انجام
مىدهند يا حتّى به دنبال پيشه خاصى هستند، غير عادى نيست؛ نه به خاطر اينكه آنها
آن را ترجيح مىدهند، بلكه به خاطر اينكه آنها باور دارند كه مسئوليت و تكليف آنها
نسبت به خانوادهشان، آنها را ملزم به انجام آن كار مىكند. چوب مسئوليت در فرهنگ
آمريكاى شمالى، به محكمى آن در فرهنگ بريتانيا يا بعضى فرهنگهاى آسياى شرقى نيست.
در هر صورت، امروزه چوب اين مسئوليت ضعيف است.