مردم از حكومت علم و عدل آن حضرت، شئون
غيراختصاصى امامت به همه كسانى كه شرايط آن را داشته باشند، منتقل مىشود. اين
شرايط اكتسابى، و در دسترس همه هست و در به دست آوردن آن كمترين عامل خانوادگى يا
ارثى دخالت ندارد. نه فرزند مرجع تقليد، مرجعيت را از پدر به ارث مىبرد و نه
فرزند قاضى، منصب قضا را. و اگر فرزند صفات و شرايط لازم براى شغل و منصب و مقام
پدر را دارا نباشد هيچ اولويتى بر ديگران ندارد.
بنابراين در اسلام، هيچ چيز طبقاتى نيست و مناصب و مشاغل و حدود و
حقوق اصناف گوناگون و مزاياى هر صنف متناسب با وضع طبيعى يا شبه طبيعى افراد و
امتيازاتى است كه واقعا دارا هستند و با كار و كوشش به كسب آنها نائل شدهاند.
روحانيت و شئون گوناگون آن نيز مخصوص طبقه معين يا خانواده معين نيست
و براى روحانى هيچگونه امتياز طبقاتى مقرر نشده است.
از اين بالاتر:
از اين بالاتر، در اسلام سمت خاصى به نام روحانيت، نظير آنچه در ميان
پيروان بسيارى از اديان هست و تقريبا شغل و حرفه خاص روحانيون شمرده مىشود، سراغ
نداريم.
آنچه در اسلام هست؛ يك سلسله تكاليف واجب يا مستحب عمومى است كه برخى
عينى و اغلب كفائى است بىآنكه كمترين رنگ شغل و حرفهاى براى يك دسته داشته باشد.