نهى از منكر، به
«أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديد»،[1] «آخِرُ الدَّوَاءِ الْكَىُّ»؛[2]
بعد از آنكه موعظه نشد، نصيحت نشد، آخرْ دوا، اين است كه داغش كنند؛ شمشير، آخرْ
دواست.[3] تمام
جنگهاى پيغمبر در حقيقت جنگهاى دفاعى بود نه اينكه در همهى عمليات پيغمبر مىنشست
تا بيايند بهش حمله كنند. نه، دفاعى به اين معنا درست نيست اما اگر پيغمبر مسلّح
نمىشد اگر آماده نمىشد، اگر «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا
اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ»[4]
نمىبود، يقيناً اسلام را و قرآن را و پيغمبر را و جامعهى اسلامى را همان روزهاى
اول تكه پاره كرده بودند لذا پيغمبر مجبور بود بجنگد.[5]
قرآن در جاى ديگر به پيامبر مىگويد: «يا أَيُّهَا النَّبِىُّ
جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ»؛[6] با كفار و منافقان با خشونت رفتار
كن. همان مادهى غلظ كه در آيهى قبلى بود، در اينجا هم هست؛ منتها آنجا با
مؤمنين است، در معاشرت است، در رفتار فردى است؛ اما اينجا در اجراى قانون و
ادارهى جامعه و ايجاد نظم است؛ آنجا غلظت بد است؛ اينجا غلظت خوب است. آنجا
خشونت بد است؛ اينجا خشونت خوب است.[7] مهمترين
كار انبياى عظام الهى مقابله با طواغيت و كسانى است كه نعمتهاى خدا را ضايع كردند: «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِى الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهْلِكَ
[1] - و آهن را نازل كرديم كه در آن نيروى شديد است.(
حديد: 25)