همان طور كه جعل قوانين كرده، قوه مجريه هم
قرار دادهاست. «ولىِّ امر» متصدى قوه مجريه قوانين هم هست. اگر پيغمبر اكرم (صلى
الله عليه و آله) خليفه تعيين نكند، «فَما بَلَّغْتَ
رِسالَتَهُ.»[1]
«رسالت» خويش را به پايان نرساندهاست. ضرورت اجراى احكام و ضرورت قوه مجريه و
اهميت آن در تحقق رسالت و ايجاد نظام عادلانهاى كه مايه خوشبختى بشر است سبب شده
كه تعيين جانشين مرادف اتمام رسالت باشد.[2]
4. استمرار حاكميّت الهى در زمان غيبت، توسط فقها
در اسلام ولىّ امر، آن كسى است كه فرستاده خداست، آن كسى است كه خودِ
خدا معين مىكند ... او پيغمبر و امام را معين مىكند و براى بعد از امام نيز
صفاتى را معين مىكند كه اينها بعد از ائمه هداه معصومين حاكم بر جامعه اسلامى
هستند. پس «ولى» را خدا معين مىكند؛ خودش ولىّ است، پيغمبرش ولىّ است. امامها
ولى هستند، امامهاى خاندان پيغمبر، تعيين شدهاند كه دوازده نفرند و در رتبه بعد
كسانى كه با يك معيارها و ملاكهاى خاصى تطبيق بكنند و جور بياند. آنها از براى
حكومت و خلافت معين شدهاند.[3] ... اما در
دوران غيبت يعنى در همان دورانى كه ما هم معتقديم كه امام معصومى در جامعه وجود
ندارد آن حكومت متعلق به كى باشد بهتر است؟ عقيدهى ما و اعتقاد به ولايت فقيه اين
را مىگويد كه همان حكومتى كه متعلق به خدا بود و منتقل به پيغمبران و پيغمبر
اسلام شد، در اين دوران منتقل مىشود به يك انسانى كه طهارت و تقوا در حدّ عدالت
داشته باشد؛ انسان پاكيزه و با تقوايى باشد؛ گناه نكند؛ ظلم نكند؛ گرايش به دشمنان
خدا پيدا نكند؛ مطيع امر خدا باشد؛ با هواى نفس خود مخالفت كند؛ بر نفس خود