هركسى بايد اين را بفهمد. بر دوش شما همين
است. بايد در اين راه مبارزه كنيد، بايد براى اين كار سرمايهگذارى كنيد. بايد تلاش
بشود براى اين كار؛ كما اينكه خود بنده هم تلاش مىكنم. والّا شما خيال مىكنيد
بنده خوشم مىآيد كه در يك جمعى يك حرفى بزنم كه احياناً برمىگردد به يك حيثيت
شخصى؟! نخير! برخلاف نفس است، اما واجب و لازم است و بايد گفته بشود و مىگوييم به
فضل پروردگار.[1] دشمن را
بشناسيد؛ دشمن استكبار جهانى است؛ دشمن امريكاست؛ دشمن صهيونيستها هستند. براى
مبارزهى با انقلاب، انواع و اقسام روشها را دشمن تجربه كرده است. اين دفعه به
خيال خود يك روش مؤثرترى را خواستند تجربه كنند و آن هدف گرفتن رهبريست. يقيناً
بعد از مطالعهى زياد و با اطلاع از اوضاع و احوال گوناگونى و البته خبرهاى راست و
دروغى، توانستهاند به اين نتيجه برسند كه بايد رهبرى را هدف قرار داد؛ حالا چرا؟
براى خاطر اينكه مىدانند، اگر در كشور، يك رهبرى مقتدر وجود داشته باشد، همه
توطئههاى آنها نقش برآب خواهد شد. والّا اينها با شخص طرف نيستند؛ شخص براى اينها
مهم نيست؛ هر كسى كه باشد. كما اينكه همين كسانى كه امروز به اين زبان خشن حرف
مىزنند، اينجور ناجوانمردانه، سيل تهمت و افترا را روانه مىكنند، همينها با
امام مگر طرف نشدند؟ همينها با امام هم طرف شدند. دل امام را پر كردند از خون كه
امام در آن نامه[2] به آن
اشاره كردند. با رهبرى مخالفند، چون مىدانند رهبرى در جامعهى اسلامى و ايران
اسلامى گرهگشاست. رهبرى يعنى آن نقطهيى كه هر جايى كه دولت، هر دولتى، مشكلى
داشته باشد، مشكلات لاعلاج دولت، به دست رهبرى حل مىشود. هر جايى كه تبليغات
دشمن، كارى كند كه مردم را به دولتها بخواهد بدبين كند، اينجا نفس رهبرى است كه
حقيقت را براى مردم روشن مىكند،
[1] - بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاى مجلس
خبرگان رهبرى 8/ 10/ 1372