گرههاى ناگشودنى را بگشايد. دفاع غيورانهى
امام عزيز از مسألهى ولايت و رهبرى- كه بىگمان تصدّى رهبرى بهوسيلهى خود آن
بزرگوار، كمترين تأثيرى در آن نداشت- ناشى از درك و ايمان عميق به همين حقيقت بود
و امروز اينجانب به پيروى از آن بزرگوار، با همهى وجود و توان از اين اصل و
لوازم آن دفاع خواهم كرد و به كمك الهى، به تكليف خود در همهى موارد عمل خواهم
كرد.[1] خدشه در
التزام به ولايت فقيه و تبعيت از رهبرى، خدشه در كليهى نظام اسلامى است و
اينجانب اين را از هيچ كس و هيچ دسته و گروهى تحمّل نخواهم كرد. البته امروز-
بحمداللّه و توفيقه- كليهى آحاد و گروههاى خط امام، ملتزم به ولايت فقيه و
تبعيّت از رهبرى مىباشند و اميد است كه زمينه براى رَمى[2]
افراد و گروهها به عدم التزام به آن، هرگز فراهم نگردد.[3]
... با يك چنين وضعيتى، دشمنى ها هم زياد است. دشمن امروز هم مثل دشمن زمان
اميرالمؤمنين نيست كه اگر بخواهد شايعه بپراكند مجبور باشد صد نفر را مأمور كند كه
بيايند در بين مردم شايعه بيندازند، نه آقا يك راديو را راه مىاندازد تو همهى
خانهها آن صدا شنيده مىشود. امروز اينجورى است. خب، دريك چنين شرايطى اين
نكتهيى استكه بايد همه به آن توجه كنند. مسأله، مسألهى رهبرى است، مسألهى شخصى
نيست. بنده ممكن است خودم دست هر كسى از كسانى را كه لايق و شايسته هستند و هر
انسان مؤمنى را ببوسم، اما مسألهى رهبرى مسألهيى است كه مربوط به شخص من نيست،
مربوط به دنياى اسلام است، مربوط به ملت اسلامى است. از حقوق رهبرى بايد دفاع
بشود. رهبرى در اينجا بايد بتواند هم آن خط باريك صراط مستقيمِ