چيزهايى كه بايد اجرا بكند، اگر او را الگو
قرار داد، اين تمسك كرده است به ولايت اميرالمومنين. اگر چنانچه او الگو نباشد يا
اينكه تخلفات حاصل بشود از آن الگوى بزرگ، هزار مرتبه هم روزى بگويد خدا ما را از
متمسكين قرار داده است، جز يك كذبى چيزى نيست.[1]
1. تبيين زيباييها و جاذبه هاى ولايت فقيه
اگر كسى مىخواهد واقعاً نقش مردم نقش عينى، عملى، حسّاس باشد و
مسألهى ولايت فقيه يك مسألهى حقيقتاً مردمى و حكومت الهى توأم بشود با جنبهى
مردمى باشد، بايد ... براى مردم تبيين كند، براى مردم بيان كند جاذبهها را،
چيزهايى كه مردم را به شوق مىآورد. همچنانى كه ما براى حج، مردم را تشويق
مىكنيم، ترغيب مىكنيم، تبيين مىكنيم، احكام حج را مىگوييم، فلسفهى حج را
مىگوييم. خيلى از غير معتقدين به حج را وادار به حج رفتن مىكنيم؛ معتقد به حج
مىكنيم، در مسألهى نماز، در مسألهى زكات، در مسألهى خمس، در جهاد، در همهى
موضوعات، براى مردم تشريح مىكنيم؛ تبيين مىكنيم؛ مردم وادار مىشوند، مىروند
جهاد مىكنند؛ بذل نفس نفيس مىكنند در راه خدا، خب در اين قضيهى «ولايت فقيه» هم
مىخواهيد مردم نقش داشته باشند، بسماللَّه؛ اينجا جاى نقش مردم است! وارد بشوند
در اين ميدان، زيبائىهاى اين مسأله را از نظر عقل بشر و منطق بشرى تبيين كنند
براى مردم، مردم را در صحنه حاضر كنند تا اينكه حقيقتاً متكى باشد به مردم؛ همان
«حضور الحاضر» و «وجود الناصر»[2] تحقق پيدا
بكند؛ تا بشود انقلاب اسلامى، كه پيروز شد؛ تا بشود جنگ تحميلى كه پيروز شد؛ تا بشود
اين نوزده سالى كه
[2] -« لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ
الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا
يُقَارُّوا عَلَى كِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا
عَلَى غَارِبِهَا ...»؛ اگر اين بيعت كنندگان نبودند، و ياران، حجّت بر من تمام
نمىنمودند، و خدا علما را نفرموده بود تا ستمكار شكمباره را برنتابند و به يارى
گرسنگان ستمديده بشتابند، رشته اين كار را از دست مىگذاشتم.( نهج البلاغه، خطبه
3)