روى مسألهى مردمسالارى اين است كه مردم
مسؤولان را انتخاب مىكنند. آن روى ديگر اين است كه وقتى مسؤولان بر سرِ كار
آمدند، همهى همّتشان رفع نيازهاى مردم و كار براى آنهاست. اين معنا در كلمات
اميرالمؤمنين موج مىزند. در نامه به مالك اشتر از آن حضرت نقل شدهاست: «مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ وَ
مَنْ خَاصَمَهُ اللَّهُ أَدْحَضَ حُجَّتَهُ وَ كَانَ لِلَّهِ حَرْبا»؛[1] اگر كسى به مردم ظلم كند، خدا طرف
حساب اوست؛ خدا وكيل مدافع بندگان مظلوم در مقابل اوست؛ اصطلاحاً خصم اوست؛ «و كان للّه حربا»؛ او در حال جنگ و مقابله با
خداست. البته فرق نمىكند؛ اگرچه اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) اين نامهها را خطاب
به استاندارانش- مالك اشتر، اشعثبنقيس، عثمانبنحنيف و ديگران- نوشتهاست؛ اما
همهى ردههاى مسؤول كه كارى در دستشان هست، مشمول اين خطاب هستند.[2] كوشش كنيد كه پايگاه ملى براى
خودتان درست كنيد، اين به اين است كه گمان نكنيد كه شما صاحب مقام هستيد، منصب
هستيد و بايد به مردم فشار بياوريد. هر چه صاحب منصب ارشد باشد بايد بيشتر
خدمتگزار باشد، مردم بفهمند كه هر درجهاى كه اين بالا مى رود با مردم متواضع تر
مى شود. اگر يك همچو كارى شد و يك چنين توجهى به مسائل شد و يك همچو عبرتى از
تاريخ براى ما شد، هر قوهاى پايگاه ملى پيدا مى كند و پايگاه ملى حافظ اوست.[3]
2- 3. تلاش براى تحقّق اهداف دين از تشكيل حكومت اسلامى
هدف نهايى از اينهمه جنجالهايى كه از اول تاريخ بوده ست- يعنى آمدن
پيامبران، مبارزات فراوان، دو صف شدن حق و باطل، جنگها، نبردها،