فصلدوم: رابطه مردم و حكومت درنظام مردمسالارىدينى
يك عنصر اصلى، مردمند. مردم انتخابكنندهاند؛ مردم تعيينكنندهاند؛
مردم، مورد مشورت قرار مىگيرند و تصميم گيرندهاند؛ اصلًا مردم انتخابكنندهاند
و انتخاب هم يك واقعيتى است كه وجود دارد.[1]
اگر فرض كنيم در رأس قدرت، كسانى باشند كه با مردم ارتباطى نداشته باشند، اين
ولايت نيست. اگر كسانى باشند كه رابطهى آنها با مردم، رابطهى ترس و رعب و خوف
باشد- نه رابطهى محبت و التيام و پيوستگى- اين ولايت نيست. اگر كسانى با كودتا بر
سر كار بيايند، اين ولايت نيست. اگر كسى با وراثت و جانشينى نسبى- منهاى فضايل و
كيفيات حقيقى كه در حكومت شرط است- در رأس كار قرار گيرد، اين ولايت نيست. ولايت،
آن وقتى است كه ارتباط والى يا ولى، با مردمى كه ولايت بر آنهاست، يك ارتباط
نزديك، صميمانه، محبتآميز و همانطورى كه در مورد خود پيامبر وجود دارد- يعنى «بعث فيهم رسولا من انفسهم» يا «بعث منهم»: از خود آنها كسى را مبعوث
كردهاست- باشد؛ يعنى از خود مردم كسى باشد كه عهدهدار مسألهى ولايت و حكومت
باشد. اساس كار در حاكميت اسلام اين است.[2]
1. نقش و جايگاه مردم در حكومت اسلامى
در قوانين آسمانى و الهى قرآن، براى مردم شأن و ارج معين شدهاست؛
مردم هستند كه انتخاب مىكنند و سرنوشت ادارهى كشور را به
[1] - سخنرانى رهبر معظم انقلاب در چهارمين كنفرانس
انديشهى اسلامى پيرامون حكومت اسلامى 10/ 11/ 1364
[2] - بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار مسؤولان و
كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران به مناسبت عيد سعيد غدير 6/ 2/ 1376