اسلام تكليف را معين كردهاست، ولى تكليف
حكومتى نداريم؟ معناى نداشتن حكومت اين است كه تمام حدود و ثغور مسلمين از دست
برود؛ و ما با بيحالى دست روى دست بگذاريم كه هر كارى مىخواهند بكنند. و ما اگر
كارهاى آنها را امضا نكنيم، رد نمىكنيم. آيا بايد اين طور باشد؟ يا اينكه حكومت
لازم است؛ و اگر خدا شخص معينى را براى حكومت در دوره غيبت تعيين نكردهاست، لكن
آن خاصيت حكومتى را كه از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (عليه السلام) موجود بود
براى بعد از غيبت هم قرار دادهاست. اين خاصيت كه عبارت از علم به قانون و عدالت
باشد در عده بيشمارى از فقهاى عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع كنند، مىتوانند
حكومت عدل عمومى در عالم تشكيل دهند. اگر فرد لايقى كه داراى اين دو خصلت باشد به
پا خاست و تشكيل حكومت داد، همان ولايتى را كه حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و
آله) در امر اداره جامعه داشت دارا مىباشد؛ و بر همه مردم لازم است كه از او
اطاعت كنند.
3. ادله اثبات ولايت فقيه
حكومت اسلامى به اين ترتيبى كه ما اظهار مىكنيم و مبناى جمهورى
اسلامى است، اين از نظر كلى مورد اتفاق ميان تمام مسلمانهاست و بهطور ويژه برجستهترين
و مترقىترين شيوهاى است كه در ميان مسلمانها براى مسئلهى حكومت مطرح مىشود و
مورد بحث قرار مىگيرد ... اعتقاد به ولايت فقيه، آن جورى كه ما امروز داريم تبيين
مىكنيم و در نظام جمهورى اسلامى قاعدهى همهى امور هست، اين يك اعتقادى است
منطبق با متن قرآن، منطبق با لبّ اسلام و حقِ اصولِ اسلامى و منطبق با عقل سليم.[1] همانطور كه ملاحظه مىكنيد،
مسئلهى ولايت در جامعهى اسلامى يك چيز بسيار روشن و كاملًا متكى به مبانى اسلامى
و متّخذ از آيات قرآنى است و عقلِ يك انسان سالم و بىغرض هم اين را تصديق مىكند.
ولايت خدا به پيغمبر و ولايت پيغمبر به ائمهى معصومين ... منتقل مىشود. پس
مىبينيد اعتقاد به ولايت فقيه آن جورى كه ما امروز داريم تبيين مىكنيم و در
نظام
[1] - بيانات مقام معظم رهبرى در خطبههاى نماز جمعه
16/ 11/ 1366