است و اين مايهى اصلى انحراف جوامع بشرى
است. پس بايستى حاكم اسلامى تحت تأثير هواى نفس قرار نگيرد؛ و اين نمىشود مگر
اينكه با عدالت، نفسش از اينكه به دنيا رو كند و تحتتأثير مطامع دنيوى قرار
بگيرد، مصون باشد. همهى اين شرايط در مدارك اسلامى و كتاب و سنّت به صورت تفصيلى
بيان شده. اين همان حكومت فقيه و ولايت فقيهى است كه ما به عنوان محور و مبنا و
قاعدهى نظام خودمان انتخاب كرديم و اعلام كرديم. حكومت فقيه، يعنى حكومت عالِمِ
به كتاب؛ عالم به علم كتاب؛ عالم به دين. هر فقيهى هم نه؛ آن عالمى كه تحت تأثير
هواى نفس باشد، او نمىتواند اداره كند.[1]
ولايت در اسلام، ناشى از ارزشهاست؛ ارزشهايى كه وجود آنها، هم آن سمت و هم مردم را
مصونيت مىبخشد. مثلًا عدالت به معناى خاص- يعنى آن ملكهى نفسانى- از جملهى
شرايط ولايت است. اگر اين شرط تأمين شد، ولايت يك چيز آسيبناپذير است؛ زيرا به
مجرد اينكه كمترين عمل خلافى كه خارج از محدوده و خارج از اوامر و نواهى اسلامى
است، از طرف آن ولى يا والى تحقق پيدا كرد، شرط عدالت سلب مىشود. كوچكترين ظلم و
كوچكترين كجرفتارى كه خلاف شرع باشد، عدالت را سلب مىكند. هر تبعيضى، هر عمل خلاف
و گناه و ترك وظيفهيى، عدالت را از والى سلب مىكند. وقتى هم كه عدالت سلب شد، او
از آن منصب منعزل مىشود.[2] ... در
سطح رهبرى از اينها هم بالاتر است؛ براى خاطر اينكه رهبرى معنوى، تعهد معنوى دارد
و خبرگان و مردم از او توقع دارند كه حتى يك گناه نكند؛ اگر يك گناه كرد، بدون
اينكه لازم باشد ساقطش كنند، ساقط شدهاست؛ حرفش نه دربارهى خودش حجت است، نه
دربارهى مردم.[3] به عنوان
اجرا كنندهى اين احكام در جامعه آن كسى از همه مناسبتر و شايستهتر است كه داراى
دو صفت بارز و اصلى باشد:
[1] - سخنرانى رهبر معظم انقلاب در چهارمين كنفرانس
انديشهى اسلامى پيرامون حكومت اسلامى 10/ 11/ 1364
[2] - سخنرانى رهبر معظم انقلاب در ديدار با مسؤولان و
كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران، به مناسبت عيد سعيدغدير 10/ 4/ 1370
[3] - بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار مسؤولان و
كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران 19/ 4/ 1379