آن كسى كه اين ولايت را از طرف خداوند عهدهدار مىشود، بايد نمونهى
ضعيف و پرتو و سايهيى از آن ولايت الهى را تحقق ببخشد و نشان بدهد، يا بگوييم در
او باشد. خصوصيات ولايت الهى، قدرت و حكمت و عدالت و رحمت و امثال اينهاست. آن شخص
يا آن دستگاهى كه ادارهى امور مردم را به عهده مىگيرد، بايد مظهر قدرت و عدالت و
رحمت و حكمت الهى باشد. اين خصوصيت، فارق بين جامعهى اسلامى و همهى جوامع ديگرى
است كه به شكلهاى ديگر اداره مىشوند. جهالتها، شهوات نفسانى، هوى و هوس و سلايق
شخصى متكى به نفع و سود شخصى يا گروهى، اين حق را ندارند كه زندگى و مسير امور
مردم را دستخوش خود قرار بدهند. لذا در جامعه و نظام اسلامى، عدالت و علم و دين و
رحمت بايد حاكم باشد؛ خودخواهى نبايد حاكم بشود، هوى و هوس- از هر كس و در رفتار و
گفتار هر شخص و شخصيتى- نبايد حكومت كند.
سر عصمت امام در شكل غايى و اصلى و مطلوب در اسلام هم همين است كه
هيچگونه امكان تخطى و تخلفى وجود نداشته باشد. آنجايى هم كه عصمت وجود ندارد و
ميسر نيست، دين و تقوا و عدالت بايد بر مردم حكومت كند كه نمونهيى از ولايت الهى
محسوب مىشود.[1] آن خاصيت
حكومتى را كه از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب
[1] - سخنرانى در ديدار با مسؤولان و كارگزاران نظام
جمهورى اسلامى ايران، به مناسبت عيد سعيد غدير 20/ 4/ 1369