غريزهى افزونخواهى و سلطهجويى تشويق
نمودند، و از تباه شدن و هرز رفتن استعدادها و غلتيدن در لجنزار فساد اخلاقى برحذر
داشتند، و سرچشمههاى فضيلت و راستى و محبت و كار و ابتكار و دانش و آگاهى را در
او جارى ساختند، و ياد خدا و عشق به او را- كه ضامن اين همه و تعالى بخش روان
اوست- بدو تلقين كردند.
... آزادى، برابرى انسانها، عدل اجتماعى، خودآگاهى افراد جامعه،
مبارزه با كژى و زشتى، ترجيح آرمانهاى انسانى بر آرزوهاى شخصى، توجه و ياد الهى،
نفى سلطههاى شيطانى و ديگر اصول اجتماعى نظام اسلامى و نيز اخلاق و رفتار شخصى و
تقواى سياسى و شغلى، همه و همه ملهم و زائيدهى آن جهانبينى و برداشت كلى از جهان
و انسان است. اسلام نظامهاى مبتنى بر زور و قلدرى و زايندهى ظلم، جهل، اختناق،
استبداد، تحقير انسان و تبعيض نژادها، ملتها، خونها و زبانها را رد مىكند و غلط
مىشمرد، و با هر آن نظام و كس كه به ستيزهى نظام اسلامى كمر بندد، با شدت و
مقاومت مىستيزد، و بجز آنان با همهى انسانها- چه هم كيش و چه ناهم كيش- به محبت
و مساعدت امر مىكند. بر چنين پايهها و با چنين هدفهايى انقلاب اسلامى در ايران
پديد آمد، و نظام جمهورى اسلامى را بنا نهاد.[1]
2. تكريم انسان؛ ركنِ جهانبينى اسلامى
جهانبينى و بينش اسلامى، فصول متعدّدى دارد ... ركن دوم، تكريم
انسان است؛ يا مىتوانيم به آن بگوييم انسان محورى. البته انسان محورى در بينش
اسلامى، بهكلى با اومانيسم اروپاى قرون هجده و نوزده متفاوت است. آن يك چيز ديگر
است، اين يك چيز ديگر است. آن هم اسمش انسان محورى
[1] - سخنرانى آيتالله خامنهاى در چهلودومين مجمع
عمومى سازمان ملل، نيويورك 31/ 06/ 1366