چيزهايى است كه شما مرد مسلمان و زن مسلمان
مخصوصاً جوان مسلمان بايد رويش فكر كنيد، ممكن است من آنقدر فرصت و مجال نداشته
باشم كه تك تك اينها را شرح دهم و اگر بخواهم تك تك اينها را طورى شرح بدهم كه
مطلب بخوبى و بروشنى بيان شود و آنرا همه بفهمند لازم است كه رو ى هر يك از اينها
ساعتها بحث كرد كه متأسفانه وقت من آنقدرها نيست. اينست كه من مطلب را به اختصار
مى گويم و دقت در آن و موشكافى در آن را بخود شما و اگذار مى كنم.
حالا مى پردازم به اينكه اولًا يك انسان داراى ولايت چگونه انسانى
است؟ ثانياً ما و جامعه و هيأت اجتماعى انسانهايى كه يكجا جمع شده ايم چگونه باشيم
تا داراى ولايت باشيم و در چه صورت داراى ولايت نخواهيم بود؟ در چه صورتى يك
جامعه، يك جامعه ولى و متولى و موالى، بصورتى كه اسلام دستور داده در مى آيد و در
چه صورتى و درچه شرايطى از ولايتى كه اسلام گفته محروم مى ماند.
مسئله سوم اينكه آيا يك انسانى كه داراى ولايت است تكليف خودش با
ولايت داشتن شخص خودش تمام شده است و ديگر تكليف ندارد كه جامعه داراى ولايت
بسازد؟ و مسئله چهارم اينكه اگر يك آدمى خودش داراى ولايت بود و در يك جامعه محروم
از ولايت زندگى مى كرد و احساس تكليفى نمى كرد كه جامعه را داراى ولايت بكند. آيا
اين احساس تكليف نكردن، ولايت خود او را هم وخدوش نخواهد كرد؟ و همين كه درفكر
نيست كه ديگران را هم داراى ولايت كند، همين به فكر نبودن، ولايت او را ضعيف و
مخدوش نكرده است؟ اينها مسائلى است كه بايد بحث كنيم.
حالا من يكى دو تا از آنها را مطرح مى كنم و وقتى كه اين بحث كامل شد
خود شما اين معناىِ مترقىِ عالىِ جالبِ خرد پسندِ قرآن فرموده