جامعه اسلامى هم اگر بخواهد دشمنان را بجا و بموقع دفع بكند بايد مركزيت فرماندهى در آن حفظ شود و چنانكه يك جامعه مى خواهد با دشمن خود بستيزد بايد در آن واحد همه جنهاحهاى اين جامعه اسلامى با آن روبرو و مواجه بشوند و به طور هماهنگ ضربه محكمى بر دشمن وارد آورند و اين طور مباشندكه هر جناحى به دلخواه خود بخواهد عمل كند كه در اين صورت ماجراى آن سه نفرى كه به باغ انگور رفته بودند و ملّا آن را نقل كرده است بوجود مى آيد و با يك دسيسه چينى، كلك همه را خواهد كَند، همچنانكه اين تجربه بارها در تاريخ و در تاريخ اسلام اتفاق افتاده است. پس اگر جامعه اسلامى بخواهد به موقع منافع را جذب و ضررها و زيانها را دفع كند، بايد در داخل با يكديگر اعضاى ملايم و پيوسته اى باشند و در مقابل دشمن، حكم يك مشت و احد و دست واحدى را داشته باشند خلاصه اگر بخواهند آن دو رويه و دو بعد و دو جانب ولايت را برخود تحميل بكنند لازم است كه يك مركز فرماندهى مقتدرى در درون خود داشته باشند تا همه عناصر فعال و با نشاط اين جامعه، نشاط فكرى خود، نشاط عملى خود، فعاليتهاى زندگى خود، دشمن كوبيهاى خود و دوست نوازيهاى خود را از آن مركز الهام بگيرند، آن مركزى كه در بطن جامعه و متن جامعه اسلامى همه جناحها را اداره بكند و هركسى رابكار لايق به شأن خودش مشغول بكند، از تعارضها جلوگيرى و نيروها را به يك سمت هدايت بكند چنين مركز و چنين كسى بايد از سوى خدا باشد، بايد عالم باشد، بايد آگاه باشد، بايد مأمون و مصون باشد، بايد يك موجود تبلور يافته اى از تمام عناصر سازنده اسلام باشد، بايد مظهر قرآن باشد، چنين كسى در فرهنگ اسلامى ما ولىّ نام دارد پس ولايت در جامعه اسلامى به آن دو صورتى كه بيان شد ايجاب مى كند كه ولىّ در جامعه وجود داشته باشد اين هم يك بعد و يك بدنه و