مى زنند، يحى بن زيد كه او را در كوههاى خراسان در هيجده سالگى مى كشند، زيد بن على كه چهار ده سال جنازه اش را روى دار نگه مى دارند اين ها هستند آن كسانى كه ما امروز مى توانيم نامشان را در رديف چهره هاى افتخار آفرين جهان بشريت نام ببريم اينها با تمدن پر شكوهى كه آقاى گوستاولوبون از آن ياد ميكند و اسم مى برد هيچ رابطه اى نداشتند بلكه ضد آن تمدن بودند پس مى بينيد كه ولايت طاغوت و شيطان بر جامعه اى و بر انسانهايى حكم فرما ئى مى كند و زمام كارشان رادر دست دارد انرژيها يشان بكار مى افتد، استعدادهايشان به جريان مى افتد اما آن طورى كه امروز در دنياى متمدن بكار افتاده است و آن طورى كه در 10 قرن، 11 قرن پيش در عالم اسلام بيكار افتاده بود، آنطورى كه در منطقها و ارزشهاى اصيل و معيارها وميزانهاى انسانى يك پول سياه قيمت ندارد، اين ولايت طاغوت است، با اين وصف آيا مى شود كه در ولايت طاغوت مسلمان زيست؟ اصلا مسلمان زيستن چيست؟ مسلمان زيستن يعنى تمام امكانات و انرژيها و نيروها وقدرتها و استعدادهاى انسان در بست در اختيار خدا بودن، مالشان و همه چيزشان د راختيار خدا، جانشان در اختيار خدا، انديشه و فكر شان در اختيار خدا، در اين باره، هم در اجتماعات به صورت جامعه و مدنيت مثال داريم و هم در گروههاى عصيانگر كه از نظام هاى طاغوتى بيرون آمدندو گريختندو هجرت به سوى خداكردند. اولين مثال، جامعه مدينه در زمان حيات پيغمبر است. مدينه يك جامعه بنده خدا بود، يك جامعه مسلمان بود، آنجا هر قدمى كه بر مى داشتى در راه خدا بود، آنجا يهودى و مسيحيش هم اگر تحت فرمان اسلام زندگى مى كرد زندگيش زندگى اسلامى بود، در جامعه اسلامى، يهودى مسيحى تحت ذمه اسلام هم در راه اسلام حركت مى كند از لحاظ اعمال، يك شخص يهودى است، اما از لحاظ