من نيز مانند بسيارى از مردم علاقه زيادى به لغت «آزادى» دارم، با
اين وجود وقتى در مورد معنى اين كلمه از من سؤال مىشود، مكث مىكنم. خيلى از مردم
فكر مىكنند، معنى آزادى آن است كه هر كارى مىخواهيم انجام دهيم در حالىكه اين
تعريف مختص عصر ماست كه در آن، احساسات فردى و رضايت شخصى كليد اعتبار و قانونى
بودن است. اما در طول فرهنگها و تمدنهاى گوناگون تاريخى، مفاهيم مختلف و
گستردهاى از آزادى وجود داشته است.
در اواسط قرن نوزدهم، آزادى خواهان اوليه، شروع به نشر اين عقيده در
زندگى سياسى كردند و آزادى را از تمامى حوزههاى اختيار بدون صلاحيت به ويژه
حكومتها، خواستار شدند.
نهايتاً به اينجا رسيديم كه يكى از جديدترين ايدهها راجع به آزادى،
تا حدودى متناقض مىباشد: ما به دنبال تركيبى از حقوق فردى راديكال در