هميشه مملكت را ويران سازد. اما ناگهان
خداوند بخاطر نگهدارى دين خود و بدست علماء بزرگ و روحانيون عاليقدر، او را سركوب
نمود و جامه شكست و رسوائى را بر او پوشانيد، و در انظار جهانيان بىآبرويش ساخت.
ولى او هم مانند حيوان درندهاى، دندانهاى خود را تيز كرده و بهر وسيلهاى متوسل
شد تا آنان را يكى پس از ديگرى دريده و نابود سازد. او در سايه همين ديوانگى خود و
به خاطر كفر وزيرش هماكنون خودرا ملتزم كرده كه سه ميليون تومان به شركتهاى
خارجى- كمپانى- بعنوان غرامت تقديم دارد. سه به كرور شركت نخستين- كمپانى تنباكو-
و سه كرور به شركت دومى كه حقوق خريد و فروش تنباكو را در سرزمين عثمانى از او
خريده است. اين رسوائى و بىآبروئى، اين پستى و فرومايگى چيست؟. اين فرومايگان در
جمعآورى اين پولها، به نواميس مردم باايمان تجاوز كردهاند. اين اوباش، بخاطر اين
پولها خانههاى مردم پرهيزكار را ويران ساخته و دلهاى مردم خداپرست را بدرد آورده
و هستى مردم فقير و بيچاره را به يغما برده و خون بسيارى از مسلمانان را بناحق
ريختهاند. اين سياهدلان بخاطر پول، روسرى را از سر زنان مسلمان برداشتهاند كه
فرياد دادخواهى آنان بآسمان برخواسته است و بسيارى از مردان هم پس از اين ماجرا،
همهگونه آرامش و راحتى خود را از دست دادهاند ... يكى از ترس تازيانه خانهاش را
بگرو گذاشته و ديگرى از خوف داغ كردن، زمينش را فروخته و آن يكى براى نجات از
زندان از همسايهاش قرض گرفته رها ساخته و ديگرى از ترس مثلهشدن هستى و دارائى
خود تسليم نموده است! اين فجايع همه سرزمين را فراگرفته و شامل همه بندگان خدا
گشته تا اين پولها را جمعآورى نمودهاند. سپس جنون و ديوانگى بهمراهى كفر و
زندقه، چنين حكم كرده كه همه اين پولها را بعنوان غرامت يكجا به دشمنان دين
بپردازند ... وا اسلاماه! وامحمداه!***