سيّدالشهداء عليه السلام به مكانى به نام «عقبة البطن» رسيد، به اصحابش فرمود:
ما أراني إلّامقتولًا.
قالوا: وماذاك يا أبا عبداللَّه؟
قال: رؤيا رأيتها في المنام.
قالوا: وما هي؟
قال: رأيت كلاباً تنهشني أشدّها عليّ كلب أبقع؛[1]
خود را نمىبينم مگر كشته شده.
اصحاب عرض داشتند: اى اباعبداللَّه! اين چه سخنى است كه مىفرماييد؟
فرمود: خوابى است كه ديدهام.
عرض داشتند: چه خوابى ديدهايد؟
فرمود: سگهايى را ديدم كه مرا گاز مىگيرند و بدترين آنها سگى پيس و ابلغ بود.
امام حسين عليه السلام در بين راه بارها از واقعه كربلا خبر دادند و نزديكىهاى كربلا نيز اين شعر را خواندند و فرمودند:
سأمضي وما بالموتِ عارٌ على الفتى
إذا ما نوى خيراً وجاهد مسلما
وواسى رجالًا صالحين بنفسه
وخالف مثبوراً وفارق مجرما
فإن عشت لم أندم وإن متُّ لم الَمْ
كفى بك ذُلّاً أن تعيش وترغما[2]
من از دنيا مىگذرم و مرگ براى جوانمرد عيب و عار نيست.
آن گاه كه نيت او خير باشد و جهاد كند در حالى كه مسلمان باشد.
و شخصاً به مردان نيكوكار احسان نمايد.
[1] - كامل الزيارات: 157
[2] - الإرشاد: 2/ 81؛ الكامل فى التاريخ: 4/ 49؛ تاريخ الطبري: 4/ 305؛ البداية والنهايه: 8/ 187