نام کتاب : ميعاد نور نویسنده : شريعت، محسن جلد : 1 صفحه : 195
درس دوازدهم: حضرت ابراهيم وجهاد
در درس قبل قسمتى از تاريخ حضرت ابراهيم بيان شد واينك ادامه داستان.
بالاخره روزى مادر، ابراهيم را با خود به شهر بابل برد. رشد بىحد و
قامت برازنده او آن چنان بود كه هيچ بينندهاى باور نمىكرد كه او در همان سالى كه
نمرود دستور كشته شدن تمام نوزادان پسر را داده به دنيا آمده است.
آذر بتتراش عموى ابراهيم و منجّم مخصوص دربار، با مشاهده ابراهيم آن
چنان شيفته او شد كه تصميم گرفت او را به همراه خود به دربار ببرد تا در آنجا
پرورش داده و تربيت كند.
اراده پروردگار آن چنان بود كه ابراهيم؛ يعنى همان موجودى كه نمرود
ظالم، بىحد و اندازه از او مىترسيد، در كنارش و در دربارش پرورش يابد.
گر
خداى من آن است كه من مىدانم
شيشه
را در بغل سنگ نگه مىدارد
نام کتاب : ميعاد نور نویسنده : شريعت، محسن جلد : 1 صفحه : 195