نام کتاب : ميعاد نور نویسنده : شريعت، محسن جلد : 1 صفحه : 131
بگفتند: اى حليمه! امروز چهره فرشته دارى. و
من هيچ نگفتم. روز ديگر كه براى هيزم بر كوه شدم، ندايى شنيدمكه چرا به مكّه
نمىروى تا بهترين مولود را براى ارضاع اختيار كنى و در دو جهان رستگار باشى. همان
دم از كوه به زير آمدم و با همسرم راهى مكّه شديم. زنان بنىسعد همه رفته بودند و
فرزندانى كه پدر مادر بر سر داشتند، گرفته و باز مىگشتند. در اين ميان عبدالمطلب
را ديدم كه مىگفت آيا از زنان بنىسعد كسى هست كه ارضاع فرزند مرا تقبّل كند؟
گفتم: من هستم! گفت: چه نام دارى؟ گفتم: حليمه. گفت: بخ بخ.
با او به حجره آمنه رفتم. همينكه در بگشاد، گويا درى از بهشت گشوده
شد. بوى خوش استشمام كردم كه از اين عالم نبود. آمنه را چون بدر ديدم كه ستارهاى
در جامه سفيد پشمى در كنارش مىدرخشيد. قلبم لبريز از مهر او گشت. سينهام را به
دهانش گذاشتم؛ خواستم از سينه چپ او را شير دهم، ابا كرد. سه روز در مكّه اقامت
كرديم و بعد با او به باديه بازگشتيم. از قدم اين نوزاد نعمت بر ما سرشار گشت.
معجزات و كرامات فراوان ديديم و در آن دوران شيرخوارگى پايان يافت، اما مرض وبا در
مكّه را بهانه قرار داده و او را به باديه بازگردانديم و از بركات وجودش بهرهمند
بوديم.
ساير قبور:
در سمت چپ ورودى، كنار ديوار بقيع سه قبر در يك رديف قرار دارد. رو
به حرم رسولاللّه كه بايستيد، از سمت چپ اولين قبر مربوط به امالبنين، مادر حضرت
ابوالفضل العباس است. قبر دوم، قبر صفيّه، دختر عبدالمطلب و عمهرسولخدا و از
زنان شجاع صدر اسلام است كه در جنگ احزاب يك جاسوس يهودى را در مدينه به قتل
رساند. در كنار قبر صفيّه، قبر عاتكه، خواهر او واقع شدهاست.
نام کتاب : ميعاد نور نویسنده : شريعت، محسن جلد : 1 صفحه : 131