ناآرامىهاى سالهاى واپسين قرن بيستم از منظر تفكر غرب و اروپاييان
حايز اهميت است. آنان مىپندارند كشورهاى كمتر توسعهيافته، به سكولاريزهكردن
سياست و فرهنگ خويش نيز مبادرت خواهند كرد. اماكشور بهسرعت در حالتوسعه ايران،
به جاى اين كار، در يازدهم فوريه سال 1979 تسليم انقلاب دينى به رهبرى امام خمينى
شد. بلافاصله پس از آن، دولت موقت نيز در اوايل دهه 1980 تسليم حكومت سياسى شد كه
تغيير و تحولات بسيارى را در عرصه سياستهاى كشور پديد آورد كه مهمترين آن معرفى
نظام «جمهورى اسلامى» بود. در چارچوب اين نظام، حكومت، پيوندى جدا ناشدنى با اسلام
شيعى دارد. با وجود اين، برداشتهاى متفاوت و حتى مخالف درباره ماهيت واقعى اين نوع
حكومت وجود دارد. برخى معتقدند جمهورى اسلامى چيزى جز «تئوكراسى» نيست(Boroumand ,0002) . حال آنكه برخى «ماهيت قانونى و تئوكراتيك» رژيم را به رسميت
شناختهاند(Casanova ,1002) . گروهى بر اين باورند كه تئوكراسى، به مثابه «حكومت خدا بر روى
زمين»، هنوز به طور كامل محقق نشده است و تا قبل از تحقق كامل آن، تئوكراسى
مىتواند با هرنوع نظامموقت
[1] عضو هيئت علمى دانشگاه بينالمللى امام خمينى(
ره)
نام کتاب : مردم سالارى دينى ماهيت، ابعاد و مسائل مردم سالارى دينى نویسنده : جمعى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 431