نام کتاب : مردم سالارى دينى ماهيت، ابعاد و مسائل مردم سالارى دينى نویسنده : جمعى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 345
آلمان پديد آمد. پنجاه و اندى سال پيش اين
كشور به دو دولت تقسيم شد و در سال 1991 دوباره به حالت اوليهاش برگشت(Pierson
,Opcit ,P .611) .
نتيجهاى كه از اين نقل قول گرفته مىشود اين است كه يك پديده تاريخى مداوم و ثابت
تحت عنوان دولت وجود ندارد و هيچ تضمينى وجود ندارد كه دولتهاى موجود در زمان حال
در آينده نيز به همين صورت وجود داشته باشند، همچنان كه تعداد زيادى از دولتهاى
گذشته نيز در حال حاضر وجود ندارند.
سومين نكته قابل طرح در خصوص سرزمين اين است كه گر چه سرزمين متعلق
به دولت است، اما خود دولت نيز با ملت هويت مىيابد. نظم بينالمللى كنونى بر
مبناى وجود ملت- دولتهاىموجود است. در اينجا چون پيوستگى دولت و ملت در رابطه با
سرزمين، امرى مسلم است، لازم است كه به تعريفى مختصر از مفهومملت پرداخته شود.
ملت موجوديتى جمعى با سرزمين مشخص است كه تابع يك نظام سياسى واحد است. گرينفلد ملت
را مردمانى حاكم و واحد تعريف مىكندOpcit ,P .611) (Giddens ,. ناسيوناليسم نيز آن طورى اندرسون مىگويد
هويتيابى در درون يك جامعه خيالى(Imagined Commiunity) است(Greengeld ,2991 :8) . به نظر گيدنز ناسيوناليسم در وهله اول يك
امر روانشناسانه است كه افراد را در چارچوب يك سرى نمادها و عقايد به تشكيل جماعت
ترغيب مىكند و خواهان آن است كه آنها يك نظم سياسى خاصى را به وجود آورند.(Hinsley ,6891 :1 -62)
ج) حاكميت
اگر به تعريف گرينلد از ماهيت ناسيوناليسم، كه در بحث قبلى به آن
اشاره شد، توجه شود، مشخص است كه يكى از محورىترين عناصر پديد آورنده دولت، عنصر
حاكميت است. يكى از صاحبنظران در تعريف از حاكميت، معتقد است كه آن به معنى وجود
يك قدرت برتر و مطلق در درون جامعه سياسى است، بدين معنى كه مشابه اين قدرت در
درون آن جامعه وجود نداشته باشد. البته جوهره اين مفهوم بدان معنى نيست كه حاكم
هرچه بخواهد انجام دهد، بلكه آن به معنى داشتن اختيارات در چارچوب يك سرى
محدوديتهاست كه يكى از مهمترين محدوديتها، وجود دولت- ملتهاى حاكم در محيط
پيرامون است.
نام کتاب : مردم سالارى دينى ماهيت، ابعاد و مسائل مردم سالارى دينى نویسنده : جمعى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 345