يكى از سؤالهاى اساسىاى كه همواره بشر از خود مىپرسيده اين سؤال
بوده است كه چرا بايد از حكومتها اطاعت كند و حكومت اين حق را از كجا به دست آورده
است؟
مسئله مشروعيت در واقع مسئله حق است؛ چه كسى حق فرمانروايى بر سايرين
را دارد؟ يا چه نوع حكومتى حق حكمرانى دارد؟ به عبارت ديگر: كدام اشكال حكومتى از
منظر اخلاقى و عقلى قابل پذيرش است و چرا؟ عالىترين مقام سياسى از نظر قدرت در
اختيار چه كس يا نهادى بايد قرار بگيرد؟ قانون اساسى بر چه مبنايى بايد نوشته شود؟
بنابراين مسئله مشروعيت داراى سه سؤال كاملًا به هم پيوسته است؛ اول
اينكه چرا بايد شهروندان از حكومت پيروى كنند؛ دوم اينكه چرا حكومت حق صدور فرمان
دارد و سوم اينكه فرامين حكومتى بر چه مبنايى بايد باشند؟ پاسخى كه به اين سه سؤال
اساسى داده مىشود، در واقع تلاش دارد مسئله مشروعيت را حل كند. البته