قبل از اينكه انديشمندان در بررسى پديدهها يا ارزيابى مفاهيم
اجتماعى از شيوههاى علمى استفاده نمايند، صرفاً مباحث فلسفى مبناى ارزيابى و
تحليل رويدادها نزد عالمان بوده است. مباحث فلسفى در قالب فلسفه اجتماعى يا فلسفه
سياسى صرفاً به ماهيت پديدهها مىپردازد و از اين زاويه هستىشناسى(Ontology) و معرفتشناسى(Epistemology) و رويدادها قابل درك خواهد بود.
آنچه ضرورت نظام اجتماعى طلب مىكند، تحليل و ارزيابى رويداد در
واقعيت اجتماعى يا بستر اجتماعى آن است. لذا لازم است كه از سطح معرفت فلسفى به
معرفت نزديك به واقعيت جهت تحليل عملياتى يا عملكردى واقعيت وارد شد. اين معرفت در
حقيقت معرفت علمى است. بنابراين معرفت فلسفى جهت ورود به واقعيت نيازمند گذر از
معرفت علمى است. هويت معرفت علمى مبتنى بر معرفت فلسفى است كه اين اتصال از طريق
يك مدل منطقى تحت عنوان پارادايم امكانپذير مىشود. براين اساس، تحليل واقع
بينانه و معتبر رويداد، متكى برسلسله
[1] - دانشيار بخش علوم اجتماعى و رئيس مركز
جمعيتشناسى دانشگاه شيراز
نام کتاب : مردم سالارى دينى ماهيت، ابعاد و مسائل مردم سالارى دينى نویسنده : جمعى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 155