نظريه «مردمسالارى دينى» بهمنزله يك ايده بديع در حوزه تفكر سياسى
معاصر محصول تركيب و تلفيق دو واژه «مردمسالارى» و «دين» است و بر مبناى امكان جمع
و سازش ميان دخالت و حضور مردم در ساماندهى حيات سياسى جامعه از يك سو و التزام و
تعهد به آموزههاى دينى و حضور دين در عرصه سياست و اجتماع از سوى ديگر بنا شده
است. با توجه به اينكه تلقىهاى مختلفى از نظام دموكراتيك متصور است و عملًا
مدلهاى گوناگونى از دموكراسى محقق شده است، جاى اين پرسش است كه اين نظريه تركيبى
بر كدام تلقى و تصور از دموكراسى تكيه مىكند و واژه مردمسالارى در اين نظريه
دقيقاً چه مضمونى را افاده مىنمايد؟ همچنان كه واژه «دينى» در اين ترتيب ابهام
خاص خود را دارد و پرسشهايى را درباره نحوه حضور دين در كالبد حيات سياسى و
اجتماعى در پى مىآورد.
با توجه به اين ابهامات و پرسشها، دور از انتظار نيست كه به لحاظ
نظرى و در ظرف و فضاى تئورىپردازى سياسى تقريرها و تفسيرهاى گوناگونى از مضمون
اين نظريه ارائه شود پس لازم است كه پيش از هرگونه بحث ديگر در مورد اين نظريه،
درونمايه و مدلول دقيق