responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مبانى حكومت اسلامي نویسنده : جوان آراسته، حسين    جلد : 1  صفحه : 51

والاى معنوى و الهى است كه از سوى خدا بر روى زمين جلوه‌گر شده است و به هيچ وجه وابسته به بيعت و انتخاب مردم نمى‌باشد ... اما خلافت كه به معناى رهبرى سياسى است يك پديده دنيايى و تنها به معناى آيين كشوردارى است ... و هيچ رابطه منطقى يا كلامى يا اعتقادى به مقام بسيار رفيع نبوت و امامت ندارد. خلافت يك مقام سياسى- اجتماعى است كه واقعيتى جز انتخاب ندارد.»[1] به اعتقاد اينان تشكيل حكومت توسط پيامبر در مدينه به عنوان شأنى از شئون رسالت و نبوت او نبود كه خدا او را مأمور آن كرده باشد. پيامبر حاكم بود، اما حكومت او از جانب خدا نبود؛ وظيفه‌اى بود كه مردم بر دوش او نهادند.

پاسخ‌ اين سخن در تعارض با آياتى است كه در زمينه ولايت و رهبرى، مبارزه با طاغوت و جهاد در راه خدا وجود دارد.

قطع نظر از آيات قرآن، اگر خلاف واقعيتى جز انتخاب ندارد، حقّانيت آن از كجا اثبات مى‌گردد؟ آيا منشأ حقّانيت نيز همان انتخاب است؟ در اين صورت بايد ملتزم شد كه خلافت خليفه اول غاصبانه نبوده است، زيرا خلافت اوّلا، رابطه‌اى با مقام امامت على عليه السّلام ندارد و ثانيا، واقعيت و حقانيتش نيز جز از طريق انتخاب مردمى صورت نمى‌گيرد؛ اين حق مردم بوده است كه خلافت را به هر كه بخواهند اعطا نمايند حتى اگر شخصيتى چون على عليه السّلام در كنار آنان باشد!

اين توهّم با مسلّمات كلامى و اعتقادى شيعه در تضاد است. واكنش على بن ابى طالب عليه السّلام در خطبه شقشقيه نيز به صراحت، دلالت بر غصب خلافت دارد، زيرا پس از بيان به دست گرفتن قدرت توسط خليفه اول حضرت مى‌گويد:


[1] - مهدى حائرى، حكمت و حكومت، ص 172.

نام کتاب : مبانى حكومت اسلامي نویسنده : جوان آراسته، حسين    جلد : 1  صفحه : 51
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست