responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : گفتم گفت نویسنده : محدثى، جواد    جلد : 1  صفحه : 84

گفتم: بالاتر از هر دعا و ذكر، تصميم خود توست. كسى كه لذت قرب به خدا را بچشد، راضى نمى‌شود كه از خدا فاصله بگيرد.

اگر لذتِ تركِ لذت بدانى‌

دگر لذت نفس، لذت نخوانى‌

گفت: خدا كند بتوانم پاك بمانم.

گفتم: خدا كه مى‌خواهد. خودت هم بايد بخواهى.

10

اذان مغرب را مى‌گفتند و مردم شتابان به سوى مسجدالنبى در حركت بودند. هنوز پشت ديوار بقيع نشسته بود و زيارت مى‌خواند.

گفتم: حاجى، به نماز نمى‌رسى‌ها!

گفت: طورى نيست، همين جا مى‌خوانم.

گفتم: فكر نمى‌كنى با اين كار، بهانه به دست اينها بدهى كه بر ضد ما تبليغ و ايجاد بدبينى كنند؟ اينها همين طورى هم براى ما كلى حرف در مى‌آورند؛ چه رسد كه بهانه‌اى هم پيدا كنند.

گفت: آخر نماز كنار بقيع، بيشتر به دلم مى‌چسبد.

گفتم: كار دين كه دل‌بخواهى نيست. تازه اگر ثواب هم بخواهى، در مسجد پيامبر است. آن جا هر ركعت نماز، برابر است با ده هزار ركعت.

حيف است كه اين همه ثواب را از دست بدهى. عشق و حال با ائمه بقيع را بگذار براى فردا صبح كه در بقيع باز مى‌شود.

گفت: آخه ...

گفتم: آخه ندارد ... و دستش را گرفتم و در سيل زائران، به سوى مرقد حضرت رسول روان شديم تا به فيض نماز جماعت در مسجدالنبى برسيم.


~
نام کتاب : گفتم گفت نویسنده : محدثى، جواد    جلد : 1  صفحه : 84
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست