responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
   ««اول    «قبلی
   جلد :
نام کتاب : فقيهان امامى و عرصه هاى ولايت فقيه از قرن چهارم تا سيزدهم نویسنده : قاسمي، محمد علي و همکاران    جلد : 1  صفحه : 552
جلد اول‌ 31
پيش گفتار 31
طرح حاضر، داراى چهار بخش مهم است: 32
بخش اوّل: مباحث كلامى- فلسفى در باب حكومت‌ 32
بخش دوم: ادلّه ولايت فقيه‌ 33
بخش سوم: مباحث جانبى‌ 33
بخش چهارم: استقرار در كلمات فقها و يافتن موارد رجوع به فقيه در سراسر فقه‌ 33
مقدمه‌ 37
«ولايت فقيه» 37
بخش اوّل: مباحث كلامى- فلسفى در باب حكومت‌ 37
بخش دوم: ادله ولايت فقيه‌ 37
بخش سوم: مباحث جانبى‌ 37
بخش چهارم: استقرا در كلمات فقها و يافتن موارد رجوع به فقيه در سراسر فقه. 38
فصل اول «واژگان و دلايل عمومى» 38
مبحث اول «بررسى واژگان»: 38
مبحث دوم «دلايل عمومى ولايت فقيه از منظر فقيهان» 39
فصل دوم «عرصه‌هاى ولايت فقيه در باب‌هاى مختلف» 39
فصل سوم «فهرست عبارت‌ها بر اساس كتاب و تاريخ تأليف» 39
نتايج تحقيق: 40
1. پيشينه تاريخى ولايت فقيه: 40
2. گستردگى عرصه‌هاى ولايت فقيه: 40
براى آشنايى خوانندگان محترم با شيوه و چگونگى انجام تحقيق، ذكر نكاتى چند ضرورى به نظر مى‌رسد: 40
1. محدوده بررسى در اين تحقيق، 40
2. ابواب فقهى بر اساس كتاب شرايع الإسلام تنظيم شده است، 40
3. در تنظيم مطالب سعى شده است عبارت‌هاى هماهنگ و متناسب، در ذيل يك عنوان ذكر شوند، 41
4. در نقل عبارت از كتاب‌هايى كه به صورت شرح و متن هستند، در مواردى كه عبارت كتاب متن، ناقص بوده، در پاورقى به صورت كامل ذكر شده است. 41
5. براى جلوگيرى از تكرار، عناوينى كه با عنوان عبارت قبل كاملا همسان بوده، حذف شده است؛ 41
6. شايد اين سؤال مطرح شود كه چرا بعضى از فرع‌هاى فقهى از كتاب‌هاى اندكى نقل شده و آيا در كتاب‌هاى ديگر، اين فرع ذكر نگرديده است؟ 41
7. در برخى از عبارت‌هاى انتخابى واژه امام آمده است كه تعدادى از آنها، ظهور در امام معصوم دارند 42
8. برخى از عبارت‌ها براى رعايت تناسب در ابواب فقهى، به باب متناسب با موضوع خود منتقل شده‌اند؛ 43
9. مطالب ميان كروشه [] توسط مؤلف اين اثر و براى توضيح عبارت‌ها اضافه شده است. 44
10. شماره‌اى كه ميان پرانتز () در سمت چپ عناوين در فهرست آمده است، بيانگر تعداد عبارت‌هاى انتخابى است‌ 44
11. در آدرس عبارت‌ها، به ذكر نام كتاب‌ها بسنده شده‌ 44
12. شايد به ذهن برسد با توجه به اين كه عبارت‌هاى انتخابى از كتاب‌هاى فقيهان به زبان عربى است، مناسب بود كه عناوين و ساير فصل‌هاى كتاب نيز به زبان عربى نگارش مى‌شد، 44
13. كتاب فقيهان امامى و عرصه‌هاى ولايت فقيه در دو جلد به محضر خوانندگان محترم تقديم مى‌شود 44
فصل اوّل: واژگان و دلايل عمومى‌ 45
مبحث اوّل: بررسى واژگان‌ 47
1. حاكم‌ 47
2. امام‌ 50
3. فقيه‌ 51
4. سلطان‌ 53
5. ناظر 56
6. نائب الغيبة 59
7. والى‌ 60
مبحث دوم دلايل عمومى ولايت فقيه از منظر فقيهان‌ 61
1. نصب فقيه‌ 62
فهرست عبارت‌ها: 63
2. نيابت از امام‌ 66
فهرست عبارت‌ها: 67
3. وكالت از امام‌ 68
فهرست عبارت‌ها: 69
فهرست عبارت‌ها: 71
5. ولايت بر ممتنع‌ 74
فهرست عبارت‌ها: 75
6. ولايت بر غايب‌ 76
فهرست عبارت‌ها: 77
7. نظارت‌ 79
فهرست عبارت‌ها: 79
8. آگاهى بيشتر 80
فهرست عبارت‌ها: 80
9. وكالت و نيابت از مالك‌ 82
فهرست عبارت‌ها: 82
فصل دوم عرصه‌هاى ولايت فقيه در باب‌هاى مختلف‌ 85
1. كتاب طهارت‌ 87
1. امور ميت‌ 87
(الف) امام و سرپرستى امور ميّت، در نبود ولى‌ 87
حاكم و سرپرستى امور ميّت، در نبود ولى‌ 87
حاكم و اذن براى امور ميّت، در نبود ولى يا امتناع از اجازه‌ 87
رجوع به حاكم در امور ميّت، در صورت فقدان يا نقص ولى‌ 88
(ب) حاكم و به عهده گرفتن نماز ميّت، در نبود ولى‌ 88
(ج) اولويت امام الملّه براى امامت نماز ميّت‌ 89
(د) حاكم و اقامه نماز جماعت بر ميّت يا اذن به آن، در صورت امتناع ولى از اجازه‌ 89
لزوم اذن از حاكم براى اقامه نماز جماعت بر ميّت، در صورت امتناع ولى از اجازه‌ 89
(و) رجوع به حاكم، در صورت تعارض اولياى ميّت يا شريكان در تعيين قبله‌ 91
2. طهارت بدن‌ 91
(الف) سلطان و الزام شخص به جدا كردن اعضاى داراى حيات الصاق شده به بدن‌ 91
سلطان و الزام شخص به جدا كردن اعضاى الصاق شده به بدن‌ 92
امام و الزام شخص به جدا كردن اعضاى الصاق شده به بدن‌ 92
حاكم و جدا كردن اعضاى الصاق شده به بدن‌ 92
(ب) سلطان و الزام شخص به جدا كردن استخوان حيوان نجس العين از بدن‌ 92
سلطان و جدا كردن استخوان حيوان نجس العين از بدن شخص، در صورت امتناع‌ 93
سلطان و الزام شخص به جدا كردن استخوان نجس از بدن‌ 93
امام و الزام شخص به جدا كردن استخوان نجس از بدن‌ 93
سلطان و الزام شخص به جدا كردن استخوان نجس پيوند شده از بدن‌ 93
سلطان و جدا كردن استخوان نجس از بدن شخص، در صورت امتناع‌ 94
حاكم و الزام شخص به جدا كردن استخوان نجس از بدن‌ 94
3. تطهير اماكن‌ 94
(الف) لزوم اذن از حاكم براى جدا كردن آب غصبى، در صورت ممكن نبودن اجازه از مالك‌ 94
(ب) حاكم و اجبار شخص به تطهير اماكن متبركه‌ 94
حاكم و اجير كردن فردى براى بيرون بردن نجاسات از مكان‌هاى ممنوع و اخذ اجرت از مسبّب آن‌ 95
(ج) مجتهد و اجبار شريك به مشاركت در تطهير چاه و در صورت امتناع، تعيين اجير از اموال وى‌ 95
حاكم و اجبار نجس‌كننده آب چاه به تطهير آن و در صورت امتناع، تعيين اجير از اموال وى‌ 95
حاكم و اجبار نجس‌كننده آب چاه عمومى به تطهير آن و در صورت امتناع، تعيين اجير از اموال وى‌ 96
(د) حاكم و اجبار اقوام و همسالان به بيان اوصاف خود، براى تعيين وضعيت مضطربه‌ 96
(ه) حاكم و اجبار مضطربه به تعيين زمان حيض‌ 96
2. كتاب صلات‌ 97
1. اقامه شعائر 97
(الف) حاكم و استحباب نصب مؤذن عادل‌ 97
(ب) امام و اجبار مردم بر اقامه اذان‌ 97
(ج) جواز دريافت رزق از سلطان اسلام يا نايب وى، براى اذان‌ 98
جواز اخذ اجرت و ارتزاق مؤذن از بيت المال، با اذن امام يا نايب وى‌ 98
(د) حاكم و تعيين ميزان ارتزاق مؤذن از بيت المال‌ 98
حاكم و نصب مؤذن و تعيين ميزان ارتزاق وى از بيت المال‌ 99
حاكم و تعيين ميزان ارتزاق مؤذن از بيت المال‌ 99
(ه) امام و پرداخت هزينه تعليم فرايض به كودك، در صورت فقر وى و پدرش‌ 99
(و) فقيهان و جواز اقامه نمازها به جماعت با مردم‌ 100
فقهاى اهل حق و جواز اقامه نمازها به جماعت با مردم، در صورت امن از ضرر 100
فقيهان و استحباب اقامه نمازها به جماعت با مردم، در صورت امن از ضرر 100
(ز) امام و استحباب برگزارى نماز استسقا 100
امام و برگزارى نماز استسقا 100
فقيهان و برگزارى نماز استسقا و عيد 101
امام يا منصوب وى و برگزارى نماز استسقا 101
امام يا جانشين وى و برگزارى نماز استسقا 101
امام يا منصوب وى و برگزارى نماز استسقا 101
(ح) نماز عيدين و شرطيّت حضور سلطان عادل در وجوب آن‌ 101
نماز عيدين و شرطيّت حضور سلطان يا نايب وى در وجوب آن‌ 102
(ط) مجتهد و اجبار متعهد به در اختيار گذاشتن مكان براى اقامه نماز، در صورت التزام به آن‌ 102
2. نماز جمعه‌ 102
نماز جمعه و شرطيّت حضور امام يا مأمور وى‌ 103
نماز جمعه و شرطيّت حضور سلطان عادل يا مأمور وى‌ 103
نماز جمعه و شرطيّت حضور امام عادل يا منصوب وى‌ 103
نماز جمعه و شرطيّت حضور سلطان عادل يا منصوب وى‌ 103
نماز جمعه و شرطيّت حضور امام عادل يا منصوب وى‌ 103
نماز جمعه و شرطيّت حضور امام اصل يا منصوب وى‌ 104
نماز جمعه و شرطيّت حضور سلطان عادل يا منصوب وى‌ 104
نماز جمعه و شرطيّت حضور امام عادل يا منصوب وى‌ 104
نماز جمعه و شرطيّت حضور سلطان عادل يا مأمور وى‌ 104
نماز جمعه و شرطيّت حضور امام عادل يا منصوب وى‌ 104
نماز جمعه و شرطيّت حضور سلطان عادل يا منصوب وى‌ 104
نماز جمعه و شرطيّت حضور امام عادل يا نايب وى‌ 105
نماز جمعه و شرطيّت حضور امام يا منصوب وى‌ 105
نماز جمعه و شرطيّت حضور سلطان عادل يا منصوب وى‌ 105
نماز جمعه و شرطيّت حضور امام معصوم يا نايب عام وى‌ 105
نماز جمعه و شرطيّت حضور مأذون عام يا خاص امام معصوم‌ 105
نماز جمعه و شرطيّت حضور سلطان عادل يا منصوب وى‌ 106
نماز جمعه و شرطيّت حضور سلطان عادل يا منصوب وى در صحّت يا وجوب عينى آن‌ 106
(ب) تقدّم امام يا مأمور وى براى اقامه نماز جمعه‌ 106
(ج) لزوم اذن از امام براى امامت نماز جمعه‌ 107
(د) كفايت حضور نايب عام امام براى اقامه نماز جمعه‌ 107
كفايت حضور فقيه، براى اقامه نماز جمعه‌ 107
(ه) فقيهان و جواز اقامه نماز جمعه در عصر غيبت‌ 108
فقيهان و اقامه نماز جمعه در عصر غيبت، در صورت وجود امنيت‌ 108
فقيهان و جواز اقامه نماز جمعه در عصر غيبت‌ 108
نايب امام و جواز اقامه نماز جمعه در عصر غيبت، در صورت وجود امنيت‌ 109
فقيهان و جواز اقامه نماز جمعه در عصر غيبت‌ 109
فقيهان و جواز اقامه نماز جمعه در عصر غيبت‌ 109
(و) فقدان مشروعيت اقامه نماز جمعه در عصر غيبت، در صورت حاضر نبودن فقيه جامع الشرائط 110
(ز) حاكم و لزوم حاضر كردن زندانيان بدهكار براى اقامه نماز جمعه و عيد 111
حاكم و لزوم حاضر كردن زندانيان براى اقامه نماز جمعه و عيد 111
3. نماز جماعت‌ 111
(الف) اولويت امام الملّه يا منصوب وى براى امامت جماعت‌ 111
تقدّم منصوب امام اعظم براى امامت جماعت‌ 112
اولويت سلطان بر خليفه خود، براى امامت جماعت‌ 112
(ب) اولويت سلطان حق يا نايب او بر صاحب منزل، در به عهده گرفتن امامت جماعت‌ 112
اولويت والى منصوب از طرف سلطان بر صاحب منزل و مسجد، در به عهده گرفتن امامت جماعت‌ 112
(ج) اولويّت امير در به عهده گرفتن امامت جماعت مسجد 112
اولويت والى منصوب از طرف عادل بر امام مسجد، در به عهده گرفتن امامت جماعت مسجد 112
اولويت امير منصوب از طرف امام، در به عهده گرفتن امامت جماعت مسجد 113
(د) تقدّم فقيه، در صورت اختلاف اشخاص براى امامت جماعت‌ 113
(ه) مجتهد و ترجيح يكى از دو شخص براى اقامه نماز در زمين‌هاى عمومى، در صورت اختلاف در تقدّم‌ 113
3. كتاب زكات‌ 115
1. پرداخت زكات‌ 115
(الف) وجوب پرداخت زكات به فقيه‌ 115
استحباب پرداخت زكات به فقيه‌ 115
وجوب پرداخت زكات به فقيه‌ 116
استحباب تحويل زكات به فقيهان‌ 116
وجوب پرداخت زكات به امام و عامل‌ 117
لزوم پرداخت زكات به امام يا نايب وى، در صورت امكان‌ 117
استحباب پرداخت زكات به فقيه‌ 118
استحباب پرداخت زكات و خمس به فقيه‌ 118
استحباب پرداخت زكات به فقيه‌ 118
پرداخت زكات به فقيه‌ 119
استحباب پرداخت زكات به فقيه‌ 119
وجوب پرداخت زكات به فقيه‌ 120
وجوب پرداخت زكات به نايب عام يا خاص امام‌ 120
پرداخت زكات به امام و عامل‌ 120
لزوم تحويل حقوق عامه به مجتهد 120
استحباب تحويل زكات به نايب عام امام‌ 121
استحباب پرداخت زكات به فقيه‌ 121
وجوب پرداخت زكات به فقيه، در بعضى موارد 121
صدق تمكّن از اداى زكات با تمكّن پرداخت آن به امام يا نايب وى‌ 121
ولايت مجتهد يا وكيل وى بر دريافت زكات‌ 122
استحباب پرداخت زكات به نايب امام‌ 122
استحباب پرداخت زكات به فقيه‌ 122
(ب) وجوب تحويل زكات به امام، در صورت امر وى‌ 122
استحباب تحويل زكات به امام و وجوب تحويل به وى، در صورت مطالبه‌ 123
استحباب پرداخت زكات به فقيه‌ 123
استحباب پرداخت زكات به فقيه و وجوب تحويل، در صورت مطالبه‌ 123
وجوب پرداخت زكات به فقيه، در صورت مطالبه وى‌ 123
(ج) وجوب پرداخت زكات به فقيه براى مصرف آن، در صورت نشناختن مستحق‌ 124
(د) صحيح نبودن پرداخت زكات، در صورت تحويل آن به فقيران توسط مالك و درخواست امام براى تحويل به ايشان‌ 125
صحيح نبودن پرداخت زكات، در صورت تحويل آن به فقيران توسط مالك و درخواست امام يا نايب وى براى تحويل به ايشان‌ 125
(ه) فقيه و امر مالك به نيّت در هنگام تحويل زكات‌ 125
(و) اشتراط تراضى امام يا وكيل خاص يا عام وى و مالك براى تبديل زكات در برخى از فروض‌ 126
ولايت فقيه بر تبديل زكات‌ 126
توقف صحّت بيع نصاب توسط مالك، بر اجازه امام يا وكيل او نسبت به حصّه فقير 126
(ز) ولايت فقيه بر فقيران و لازم نبودن نيّت در هنگام پرداخت زكات به ايشان‌ 126
مجتهد و ولايت بر فقيران اسلام‌ 126
تحويل مازاد پول‌هاى جمع‌آورى شده براى جنگ به مجتهد، براى تقسيم بين فقيران مسلمان‌ 127
ولايت امام يا وكيل وى بر فقير در معاوضات مالى‌ 127
جواز مصلحت‌سنجى حاكم در دريافت نوع زكات، به جهت ولايت وى بر فقيران‌ 128
ولايت امام يا نايب وى بر اموال فقيران‌ 128
ولايت فقيه بر مستحق زكات‌ 128
حاكم و ولايت وى بر فقيران‌ 129
ولايت وكيل عام امام بر فقيران‌ 129
(ح) برائت ذمّه مالك زكات، پس از پرداخت آن به فقيه‌ 129
ضامن نبودن مالك زكات، پس از پرداخت آن به امام يا فقيه‌ 130
برائت ذمّه مالك زكات، پس از پرداخت آن به امام يا نايب عام وى‌ 130
ضامن نبودن مالك زكات، پس از پرداخت آن به امام يا فقيه‌ 130
برائت ذمّه مالك زكات، پس از پرداخت آن به فقيه‌ 130
(ط) ضامن نبودن امام يا نايب عام يا وكيل وى، در صورت از بين رفتن زكات‌ 131
2. اخذ زكات‌ 131
(الف) امام و فرستادن عامل براى حفاظت از غلات و ميوه‌ها بعد از تعلّق زكات به آنها 131
مجتهد و جواز درخواست زكات و خمس و حقوق فقيران و فرستادن عامل براى جمع‌آورى صدقات‌ 131
نايب عام و نصب عامل براى جمع‌آورى صدقات‌ 131
(ب) اختيار حاكم در ملاحظه عدالت براى تعيين عامل، در صورت پرداخت حق الزحمه وى از طريق جعاله يا اجاره‌ 132
(ج) عامل و دريافت سهم از زكات، در صورت نصب وى توسط حاكم‌ 132
(د) امام و تعيين چگونگى پرداخت حق الزحمه ساعى‌ 133
حاكم و تعيين ميزان حق الزحمه ساعى‌ 134
نايب عام امام و تعيين چگونگى پرداخت حق الزحمه ساعى‌ 134
(ه) امام و تعيين ميزان حق الزحمه ساعى‌ 135
حاكم و تعيين ميزان حق الزحمه ساعى‌ 135
امام و تعيين ميزان حق الزحمه ساعى‌ 135
(و) حاكم و اخذ حقوق واجب، در صورت امتناع مالك از پرداخت آن‌ 135
مجتهد و اجبار مالك به پرداخت حقوق واجب‌ 136
فقيه و وجوب اجبار مالك به پرداخت حقوق واجب و در صورت امتناع، اخذ از وى‌ 136
اخذ حقوق واجب از اموال بدهكار توسط امين و حاكم با اذن مجتهد، در صورت امتناع از پرداخت آن‌ 136
(ز) امام و اخذ زكات، در صورت امتناع مالك از پرداخت آن‌ 136
امام و نايب وى و اخذ زكات، در صورت امتناع مالك از پرداخت آن‌ 137
امام و الزام مالك به پرداخت زكات‌ 137
مجتهد و اخذ زكات و خمس، در صورت امتناع مالك از پرداخت آن‌ 137
مجتهد و به عهده گرفتن زكات‌ 137
حاكم و جواز تقاص خمس و زكات از بدهكاران‌ 137
(ح) مجتهد يا نايب وى و تعيين وضعيت نصاب شتر براى اخذ زكات، در صورت غيبت امام‌ 138
(ط) امام و نيّت پرداخت زكات از طرف مالك ممتنع‌ 138
(ى) حاكم و پرداخت زكات اموال ميّت، در صورت امتناع وارث‌ 138
حاكم يا وارث و پرداخت زكات اموال ميّت‌ 138
حاكم و پرداخت خمس و زكات و ساير ديون ميّت، در نبود وارث و وصى‌ 138
(ك) امام يا قائم مقام وى و اخذ زكات از اموال مرتدّ فطرى، در صورت ارتداد بعد از تعلّق زكات به اموال وى‌ 139
ولايت امام يا قائم مقام وى بر اخراج زكات مرتدّ غير فطرى‌ 139
سقوط تكليف وجوب زكات بعد از اسلام، در صورت پرداخت به امام يا نايب وى‌ 139
امام يا حاكم و اخذ زكات از اموال كافر 139
(ل) امام و اخذ زكات از اموال كودك‌ 140
حاكم و اخذ زكات از اموال سفيه‌ 140
ولايت حاكم بر اخراج زكات از اموال طفل، در صورت غيبت ولى‌ 140
امام و استحباب اخذ زكات از اموال يتيم‌ 140
(م) حاكم و اجبار اولياى مجنون به پرداخت ديون مالى وى‌ 141
3. مصرف زكات‌ 141
(الف) فقيهان و صرف زكات در مستحقان آن‌ 141
فقيهان و تقسيم خمس و زكات‌ 141
فقيهان و صرف زكات در مستحقان آن‌ 141
(ب) امام و پرداخت زكات به ابن سبيل، براى بازگشت به وطن‌ 141
(ج) امام و مصرف زكات در سبيل اللّه‌ 142
(د) امام و پرداخت زكات به زوج، براى اداى مهر زوجه‌ 142
(ه) ساعى و لزوم اذن از امام براى صرف زكات‌ 142
(و) حاكم و تعيين ميزان پرداخت زكات به هر يك از اصناف‌ 143
(ز) امام و جواز بيع زكات براى توزيع آن بين مستحقان‌ 143
(ح) امام يا نايب وى و استرداد زكات، در صورت آشكار شدن عدم استحقاق دريافت‌كننده آن‌ 143
(ط) بازگرداندن زكات به حاكم، در صورت زياد آمدن يا مصرف آن در غير مورد نياز و ممكن نبودن تحويل آن به مالك‌ 144
بازگرداندن زكات به حاكم، در صورت آشكار شدن عدم استحقاق دريافت‌كننده و ممكن نبودن تحويل آن به مالك‌ 144
بازگرداندن زكات به حاكم، در صورت زياد آمدن و ممكن نبودن تحويل آن به مالك يا وكيل وى‌ 144
(ى) مجتهد و جواز قرض براى مصارف عمومى و اداى آن از محل دريافت صدقات‌ 144
4. زكات فطره‌ 145
(الف) وجوب تحويل زكات فطره به فقيه امين‌ 145
استحباب تحويل زكات فطره به عالمان‌ 145
استحباب تحويل زكات فطره به فقيهان شيعه‌ 145
وجوب تحويل زكات فطره به فقيهان شيعه‌ 145
استحباب تحويل زكات فطره به فقيهان شيعه‌ 145
تحويل زكات فطره به فقيهان شيعه‌ 147
استحباب تحويل زكات فطره به فقيهان شيعه‌ 147
استحباب تحويل زكات فطره به نايب عام امام‌ 148
استحباب تحويل زكات فطره به فقيهان شيعه‌ 148
استحباب تحويل زكات فطره به نايب عام‌ 148
استحباب تحويل زكات فطره به فقيهان شيعه‌ 148
(ب) فقيهان و صرف زكات فطره در مستحقان آن‌ 148
استحباب صرف زكات فطره در مستحقان آن، توسط فقيهان‌ 148
مجتهد و صرف زكات فطره در مستحقان آن‌ 149
4. كتاب خمس‌ 151
1. پرداخت خمس‌ 151
(الف) وجوب تحويل خمس به فقيه امين‌ 151
تحويل خمس به فقيهان، براى تقسيم آن‌ 151
تحويل سهم امام به فقيهان در عصر غيبت‌ 152
اولويت تحويل سهم امام به فقيهان در عصر غيبت‌ 152
وجوب تحويل سهم امام به مجتهد 152
تحويل سهم امام به مجتهد 152
لزوم تحويل سهم امام به «من اليه الحكم» 153
(ب) نايب عام و جواز تبديل اعيان متعلّق خمس‌ 154
(ج) لزوم پرداخت خمس غنايم، در صورت انجام جنگ با اذن امام يا منصوب وى‌ 154
(د) حاكم و تحويل گنج به وى، در صورت داشتن نشانه‌هاى اسلام‌ 154
(ه) حاكم و اخذ خمس از زمين خريده شده توسط ذمّى از مسلمان‌ 154
امام و الزام ذمّى نسبت به پرداخت خمس از عين زمين‌ 155
(و) حاكم و فسخ معامله زمين، در صورت نپرداختن خمس آن توسط ذمّى‌ 155
(ز) حاكم شرع و وجوب رهايى اموال سادات و فقيران از دست ظالم‌ 155
2. مصرف خمس‌ 156
(الف) «من اليه الحكم» و به عهده گرفتن صرف سهم امام در اصناف موجود 156
حاكم و صرف سهم امام در اصناف موجود 156
فقيه و صرف سهم امام در اصناف موجود 156
«من اليه الحكم» و صرف سهم امام در اصناف موجود 157
عالمان و صرف سهم امام در اصناف موجود 157
صرف سهم امام در اصناف موجود، با اذن فقيه‌ 157
فقيه و صرف سهم امام در اصناف موجود 157
فقيه جامع الشرائط و صرف خمس در اصناف موجود 158
مجتهد و صرف سهم امام در اصناف موجود، در صورت ممكن نبودن تحويل آن به امام‌ 158
فقيه و صرف سهم امام در مستحقان آن‌ 158
فقيه و جواز تعيين وكيل براى مصرف سهم امام‌ 159
(ب) مصرف اموال مختص به امام توسط نايب وى در عصر غيبت‌ 159
مجتهد و تجارت با اموال مختص به امام‌ 160
اصلاح و تعمير اموال مختص به امام، توسط مجتهد يا مأذون وى‌ 160
(ج) امام و پرداخت سهم سادات، به قدر نياز آنان‌ 160
والى و تكميل سهم سادات از بيت المال، در صورت كمتر بودن از نياز آنها 161
امام و تقسيم سهم سادات به قدر نياز 162
فقيه و پرداخت سهم امام به سادات، به قدر نياز آنان‌ 162
امام و پرداخت سهم سادات، به قدر نياز آنان‌ 162
حاكم و پرداخت سهم امام به سادات، به قدر نياز آنان‌ 162
(د) تصرّف در انفال، با اذن امام عادل‌ 163
(ه) فقيه و وجوب تقسيم خمس اموالى نظير غنيمت بر تمام افراد 163
(و) امام و واگذار كردن زمين تازه مسلمان به ديگرى، در صورت احيا نكردن آن‌ 163
(ز) امام و اجاره دادن زمين كافرى كه با اجبار، مسلمان شده‌ 163
(ح) لزوم اذن از نايب عام براى صدقه دادن مال، در صورت مشخص بودن مقدار و مجهول بودن مالك‌ 164
لزوم اذن از حاكم براى پرداخت مال مخلوط به حرام به فقيران، در صورت مجهول بودن مالك و مقدار آن‌ 164
(ط) حاكم شرع و پرداخت خمس به عبد، در صورت اضطرار وى‌ 164
5. كتاب صوم‌ 165
احكام روزه‌ 165
(الف) پذيرفتن نظر حاكم شرع در ثبوت هلال ماه‌ 165
پذيرفتن حكم فقيه در ثبوت هلال ماه‌ 165
پذيرفتن نظر حاكم در ثبوت هلال ماه‌ 166
(ب) حاكم و گرفتن اجير از مال ميّت، براى قضا كردن روزه‌هاى وى‌ 166
(ج) استحباب تحويل كفّاره به مجتهد 166
6. كتاب اعتكاف‌ 167
احكام اعتكاف‌ 167
(الف) حاكم و جواز اخراج معتكف متمكّن از مسجد براى اداى ديونش‌ 167
(ب) تعيين مسجد جامع با حكم حاكم، براى اعتكاف‌ 167
7. كتاب حج‌ 169
1. حج و زيارت‌ 169
(الف) امام و اجبار مردم بر انجام حج و زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌ 169
امام و اجبار مردم بر انجام حج‌ 169
امام و اجبار مردم بر انجام حج و زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌ 169
امام و اجبار مردم بر انجام حج‌ 170
امام و اجبار مردم بر زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌ 170
امام و اجبار مردم بر انجام حج‌ 170
امام يا حاكم و اجبار حجاج بر زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌ 170
امام و اجبار مردم بر زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌ 170
والى و اجبار مردم بر انجام حج و زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌ 171
امام و اجبار مردم بر زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌ 171
امام و اجبار مردم بر انجام حج‌ 171
حاكم و اجبار مردم بر انجام حج‌ 172
امام و اجبار مردم بر زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌ 172
والى و اجبار مردم بر انجام حج‌ 172
امام و اجبار مردم بر انجام حج‌ 172
والى و اجبار مردم بر زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌ 173
مجتهدان و اجبار مردم بر انجام حج، زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اقامه شعائر 173
والى و اجبار حجاج بر زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌ 173
والى و اجبار مردم بر زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌ 173
والى و اجبار مردم بر انجام حج و زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌ 174
امام و اجبار مردم بر انجام زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌ 174
(ب) امام و جواز پرداخت هزينه سفر حج و زيارت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از بيت المال، در صورت استطاعت نداشتن‌ 174
(ج) حاكم و جواز احرام از طرف كودك‌ 175
حاكم و اذن به كودك مميز براى اداى فريضه حج‌ 175
(د) حاكم و قضاى حج از طرف مستطيع، در صورت وفات وى قبل از احرام‌ 175
(ه) حاكم و جواز اقاله نيابت براى انجام حج، در صورت رضايت طرفين‌ 175
2. محرمات احرام‌ 176
(الف) لزوم تحويل صيد به حاكم با تعذّر مالك، در صورت وديعه يا عاريه بودن آن در نزد وى، هنگام محرم شدن‌ 176
لزوم تحويل صيد به حاكم با تعذّر مالك، در صورت وديعه بودن آن در نزد وى، هنگام محرم شدن‌ 176
لزوم تحويل صيد به حاكم، در صورت وديعه يا عاريه بودن آن در نزد وى، هنگام محرم شدن‌ 176
لزوم تحويل صيد به حاكم با تعذّر مالك، در صورت وديعه بودن آن در نزد وى، هنگام محرم شدن‌ 176
(ب) لزوم جنگ با مسلمان منع‌كننده از حج، در صورت امر امام يا نايب وى‌ 176
(ج) اذن از حاكم براى خريد جايگزين قربانى، در صورت تلف شدن آن در اثر كوتاهى‌ 177
8. كتاب جهاد 179
1. اهل ذمه‌ 179
(الف) امام يا منصوب وى و پذيرفتن ذمّه‌ 179
امام يا مأذون وى و پذيرفتن ذمّه‌ 179
امام يا نايب وى و انجام عقد ذمّه مؤبّد 180
امام يا نايب وى و انجام عقد ذمّه‌ 180
منصوب عام امام و پذيرفتن ذمّه‌ 180
منصوب عام امام و انعقاد قرارداد دريافت جزيه، در صورت لزوم آن براى دفاع از مسلمانان‌ 180
امام يا نايب وى و انجام عقد ذمّه‌ 181
امام يا منصوب وى و پذيرفتن ذمّه‌ 181
نايب امام و پذيرفتن ذمّه در عصر غيبت‌ 181
مجتهد و لزوم اذن به فرماندهان جنگ براى انعقاد عقد ذمّه و مانند آن، در صورت عجز 181
(ب) امام و تعيين شرايط در عقد ذمّه‌ 182
(ج) امام و تعيين مقدار جزيه‌ 182
امام و تعيين نوع جزيه‌ 183
امام و تعيين مقدار جزيه‌ 183
امام و تعيين نوع جزيه‌ 183
امام و تعيين مقدار جزيه‌ 183
امام يا نايب وى و تعيين مقدار جزيه‌ 184
امام و تعيين مقدار جزيه‌ 185
نايب امام در عصر غيبت و تعيين مقدار جزيه‌ 185
(د) تحويل جزيه به امام يا منصوب عام وى‌ 185
(ه) امام و تعيين موارد مصرف جزيه‌ 186
(و) والى و تخريب معابد اهل كفّار، در صورت ساخت آنها پس از انعقاد عقد ذمّه‌ 186
2. جهاد 187
(الف) مشروع نبودن جهاد، بدون امر امام يا منصوب وى‌ 187
وجوب جهاد، با امر امام اصل يا منصوب وى‌ 187
وجوب جهاد، با امر امام يا منصوب وى‌ 187
وجوب جهاد، با امر امام عادل يا منصوب وى‌ 187
مشروع نبودن جهاد، بدون امر امام يا منصوب وى‌ 187
مشروع نبودن جهاد ابتدايى، بدون اذن از امام عادل يا منصوب وى‌ 188
وجوب جهاد، با امر امام يا منصوب وى‌ 188
مشروع نبودن جهاد، بدون امر امام عادل يا نايب وى‌ 188
وجوب جهاد، با امر امام يا نايب وى‌ 188
وجوب جهاد، در صورت امر امام يا نايب عام يا خاص وى‌ 188
مشروعيت جهاد ابتدايى، با وجود فقيه‌ 189
(ب) نيابت مجتهد از امام، براى به عهده گرفتن امر دفاع در برابر متجاوزان‌ 189
لزوم اطاعت از مجتهدان، براى دفاع از كيان اسلام در برابر متجاوزان‌ 190
نايب عام امام و به عهده گرفتن امر دفاع در برابر متجاوزان‌ 190
(ج) سلطان جهاد و تعيين فقيه براى امارت‌ 190
(د) امام و پرداخت هزينه‌هاى جنگ از بيت المال‌ 191
اولويت اذن از مجتهد براى استفاده از اموال مسلمين، براى دفع دشمن‌ 191
(ه) لزوم حضور شخص در جهاد، در صورت الزام ناظر بر امور مسلمين‌ 191
(و) لزوم اذن از سلطان جهاد براى پناه دادن به كافر 191
(ز) لزوم اذن از سلطان جهاد براى به مبارزه طلبيدن كافر 191
لزوم اذن از امام براى به مبارزه طلبيدن كافر 192
3. اسرا 192
(الف) امام و تعيين نوع قتل اسيرشدگان در هنگام جنگ‌ 192
(ب) امام و تعيين وضعيت اسيرشدگان، بعد از پايان جنگ‌ 194
امام و منصوب وى و تعيين وضعيت اسيرشدگان، بعد از پايان جنگ‌ 194
ولىّ امر و تعيين وضعيت اسيرشدگان، بعد از پايان جنگ‌ 194
امام و تعيين وضعيت اسيرشدگان، بعد از پايان جنگ‌ 195
(ج) امام و جواز امان دادن به اسير 196
(د) لزوم اذن از امام براى كشتن اسير 197
(ه) امام و توقيف پيك دشمن، در صورت جاسوسى‌ 197
4. غنائم‌ 197
(الف) مالكيّت امام بر غنيمت بدون جنگ‌ 197
(ب) مالكيّت امام بر غنيمت جنگ بدون اذن‌ 197
(ج) امام و تقسيم غنايم‌ 197
ولىّ امر و تقسيم غنايم‌ 198
امام و تقسيم غنايم‌ 198
(د) امام و جواز فروش مقدارى از غنايم، قبل از تقسيم آن‌ 199
5. صلح‌ 199
(الف) امام يا مأذون وى و انعقاد صلح‌ 199
امام يا جانشين وى و انعقاد صلح‌ 199
امام يا منصوب وى و انجام صلح‌ 199
امام و انجام صلح‌ 199
امام يا نايب وى و انجام صلح‌ 199
امام يا نايب عام وى و انجام صلح‌ 200
امام يا منصوب وى و انجام صلح‌ 200
امام يا نايب عادل وى و انجام صلح‌ 200
امام يا نايب وى و انجام صلح‌ 200
امام يا منصوب عام وى و انجام صلح‌ 201
انعقاد قرارداد ذمّه و صلح و امان و عهد توسط منصوب عام، مانند مجتهدان، در صورت لزوم آن براى دفاع از مسلمانان‌ 201
نائب الغيبه و انعقاد صلح‌ 202
نائب الغيبه و انجام صلح و عقد ذمّه‌ 202
(ب) امام و تعيين مدت صلح‌ 202
(ج) امام يا منصوب وى و تنظيم معاهده‌ 202
امام يا نائب وى و تنظيم معاهده‌ 202
امام يا منصوب وى و تنظيم معاهده‌ 203
(د) سلطان اسلام و تعيين مقدار زمين براى مصالحه با كفّار 203
(ه) مجتهدان و به عهده گرفتن امر تحكيم و قبول آن‌ 203
6. امان‌ 203
(الف) امام و انجام عقد امان‌ 203
مجتهدان و انجام عقد امان‌ 204
منصوب عام امام و انجام عقد امان‌ 204
(ب) ابطال امان‌نامه مشرك، در صورت خروج از كشور، بدون اذن امام يا منصوب وى‌ 204
(ج) امام و ممانعت امان دهنده از نقض عقد امان‌ 205
(د) اختيار امام در تعيين نوع مجازات نقض‌كننده عقد امان‌ 205
امام و جواز اخراج مستأمن، در صورت وجود مصلحت‌ 205
(ه) مالكيّت امام بر اموال كافر پناهنده، پس از مرگ وى‌ 205
(و) لزوم اذن از امام براى ورود حربى به سرزمين حجاز 205
(ز) لزوم اذن از امام براى ورود حربى به دار اسلام‌ 206
جواز اذن از طرف امام يا قائم مقام وى به كافر، براى ورود به سرزمين مسلمين‌ 206
امام و جواز اذن به حربى براى ورود به دار اسلام، در صورت وجود مصلحت‌ 206
امام و مجازات حربى، در صورت ورود بدون اذن به دار اسلام‌ 207
(ح) امام و تعيين مكان اسكان مشركان مهمان‌ 207
7. اهل بغى‌ 207
(الف) وجوب جهاد با قيام كنندگان عليه امام عادل‌ 207
جهاد با قيام كنندگان عليه امام عادل‌ 208
وجوب جهاد با قيام كنندگان عليه امام مسلمين‌ 208
وجوب جهاد با قيام كنندگان عليه امام عادل‌ 208
باغى و قيام عليه امام يا نايب خاص يا عام وى و سرباززدن از اطاعت ايشان‌ 208
(ب) وجوب جهاد با اهل بغى، در صورت امر امام‌ 209
وجوب جهاد با اهل بغى، در صورت امر امام يا منصوب وى‌ 209
وجوب جهاد با اهل بغى، در صورت امر امام يا منصوب وى‌ 210
(ج) سلطان اسلام و دعوت محاربان به زمين گذاشتن اسلحه‌ 210
(د) وجوب جهاد با منع كنندگان حج، در صورت امر امام يا منصوب وى‌ 210
9. كتاب امر به معروف و نهى از منكر 211
1. قتل و جرح در امر به معروف و نهى از منكر 211
(الف) لزوم اذن از سلطان زمان براى قتل و جرح در نهى از منكر 211
لزوم اذن از سلطان زمان براى قتل و جرح در امر به معروف‌ 211
لزوم اذن از امام عادل يا منصوب وى براى قتل و جرح در امر به معروف و نهى از منكر 211
لزوم اذن از امام براى قتل و جرح در نهى از منكر 212
لزوم اذن از امام يا منصوب وى براى قتل و جرح در نهى از منكر 212
لزوم اذن از امام براى جرح در نهى از منكر 212
لزوم اذن از حاكم براى قتل و جرح در نهى از منكر مگر در ضروريات‌ 212
لزوم اذن از امام براى قتل و جرح در نهى از منكر 212
لزوم اذن از حاكم براى جرح در نهى از منكر 213
(ب) فقيه و جواز قتل و جرح در امر به معروف و نهى از منكر و لزوم كمك مردم به وى‌ 213
فقيه و به عهده گرفتن قتل و جرح در امر به معروف و نهى از منكر در عصر غيبت‌ 213
فقيه و جواز قتل در امر به معروف و نهى از منكر، در عصر غيبت‌ 214
نايب امام و به عهده گرفتن قتل و جرح در نهى از منكر، در صورت امن از ضرر 214
2. اقامه حدود 214
(الف) فقيهان و اجراى حدود 214
اجراى حدود و صدور حكم توسط فقيهان و وجوب كمك مردم به آنان‌ 215
سلطان زمان يا منصوب امام و اجراى حدود 215
امام عادل يا منصوب وى و اجراى حدود 215
سلطان زمان يا منصوب امام و اجراى حدود 215
فقيهان و اجراى حدود 215
حاكم و اجراى حدود 215
اجراى حدود توسط امام يا جانشين يا مأذون از طرف ايشان‌ 216
فقيهان و اجراى حدود 216
امام يا مأمور وى و اجراى حدود 216
فقيهان و اجراى حدود 216
فقيهان و اجراى حدود و وجوب كمك مردم به آنان‌ 217
فقيهان و اجراى حدود 217
فقيهان و اجراى حدود و وجوب كمك مردم به آنان‌ 217
فقيهان و اجراى حدود 217
فقيهان و اجراى حدود، در صورت وجود امنيت و وجوب كمك مردم به آنان‌ 218
اجراى حدود و تعزيرات توسط فقيهان و وجوب كمك مردم به آنان‌ 218
فقيهان و اجراى حدود، در صورت وجود امنيت‌ 218
فقيهان و اجراى حدود و وجوب كمك مردم به آنان‌ 218
فقيهان و اجراى حدود 218
فقيهان و اجراى حدود بر همسر و مملوك خود، در صورت وجود امنيت‌ 218
اجراى حدود و صدور حكم توسط فقيهان، و وجوب كمك مردم به آنان‌ 218
فقيهان و اجراى حدود، در صورت وجود امنيت‌ 219
فقيهان و اجراى حدود 219
فقيهان و اجراى حدود، در صورت عدم استلزام قتل و جرح‌ 219
اجراى حدود و صدور حكم و فتوا توسط فقيهان‌ 219
فقيهان و اجراى حدود 220
اختصاص اجراى حدود قتل، رجم و قطع به امام‌ 220
فقيهان و اجراى حدود 221
مجتهد و اجراى حدود و تعزيرات در عصر غيبت‌ 221
اختصاص اجراى حدود به مجتهد 221
حاكم و اجراى حدود 221
فقيهان و اجراى حدود 222
(ب) لزوم دارا بودن شرايط حكم براى اجراى حدود، مگر در اجراى حد توسط مولى بر مملوك‌ 223
10. كتاب تجارت‌ 225
1. جوائز و پذيرش مسئوليت از سلطان عادل‌ 225
(الف) جواز پذيرش مسئوليت از طرف سلطان عادل‌ 225
جواز دريافت جايزه و به عهده گرفتن امر از طرف سلطان عادل‌ 226
جواز پذيرش مسئوليت از طرف سلطان عادل‌ 226
جواز پذيرش مسئوليت از طرف سلطان عادل يا نايب وى‌ 226
جواز پذيرش مسئوليت از طرف والى عادل‌ 227
(ب) جواز تصرّف حاكم شرع در بيت المال تحت حاكميّت سلطان‌ 227
لزوم اذن از حاكم شرع براى دريافت اموالى از سلطان جائر، در صورت تمكّن‌ 227
2. احتكار 227
سلطان و اجبار محتكر به فروش اجناس همراه با تعيين قيمت منصفانه‌ 227
سلطان و اجبار محتكر به فروش اجناس‌ 228
سلطان و حاكمان منصوب وى و اجبار محتكر به فروش اجناس‌ 228
حاكم و اجبار محتكر به فروش اجناس‌ 228
امام و اجبار محتكر به فروش اجناس‌ 228
امام يا نايب وى و اجبار محتكر به فروش اجناس‌ 228
امام و اجبار محتكر به فروش اجناس‌ 228
سلطان و اجبار محتكر به فروش اجناس‌ 229
حاكم شرع و اجبار محتكر به فروش اجناس‌ 229
امام و اجبار محتكر به فروش اجناس‌ 229
حاكم و اجبار محتكر به فروش اجناس‌ 229
3. ولايت بر فروش‌ 230
(الف) حاكم يا امين وى و جواز فروش مال ديگرى در بعضى موارد 230
حاكم يا امين وى و جواز فروش اموال كودك و مجنون، در صورت وجود مصلحت‌ 231
حاكم يا امين وى و جواز فروش مال ديگرى در بعضى از موارد 231
فقيه و جواز تصرّف در اموال ديگرى در بعضى موارد 232
(ب) حاكم يا امين وى و جواز فروش اموال محجوران‌ 232
ولايت حاكم بر فروش اموال سفيه و مفلس‌ 232
ولايت حاكم بر فروش اموال سفيه و مفلس، با وجود مصلحت‌ 232
حاكم و جواز فروش و اجاره اموال محجوران، با وجود مصلحت‌ 233
حاكم يا امين وى و جواز فروش اموال صغير، سفيه و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 233
حاكم يا امين وى و جواز فروش اموال محجوران‌ 234
(ج) حاكم يا امين وى و جواز فروش اموال غايب‌ 234
ولايت حاكم بر فروش اموال غايب‌ 234
حاكم و جواز فروش اموال غايب با وجود مصلحت‌ 234
ولايت حاكم بر فروش اموال غايب، با وجود مصلحت‌ 235
حاكم و جواز فروش و اجاره اموال غايب، با وجود مصلحت‌ 235
حاكم يا امين وى و جواز فروش اموال غايب‌ 235
(د) لزوم مراجعه به حاكم براى تقاص از اموال غايب‌ 236
حاكم و اجبار مضطر به خريد اجناس مورد نياز 236
مضطر و لزوم اذن از حاكم براى اخذ از اموال ديگران، در صورت ولايت داشتن حاكم بر آنها 236
(ه) حاكم و اجبار كافر به فروش عبد مسلمان‌ 236
حاكم و اخذ عبد مسلمان از كافر و تحويل آن به ثقه، در صورت فقدان خريدار 237
(و) حاكم و فروش اموال كافر در موارد وجوب فروش آن و امتناع وى‌ 237
(ز) حاكم و جواز اكراه مالك به فروش اموال، در موارد امتناع‌ 238
(ح) فقيه و اختيار وى نسبت به بعضى از اموال، مانند زكات و ممنوعيت معامله ديگران بر آنها 239
(ط) مراجعه به امام براى دريافت ثمن، در صورت آشكار شدن مالكيّت مسلمان بر غنيمت‌ 239
(ى) حاكم يا ولى و استفاده از خيار مجلس، در صورت ديوانه يا بيهوش شدن يكى از متعاقدين‌ 240
حاكم و اختيار مصلحت، در صورت ممكن نبودن دريافت نظر يكى از متعاقدين به سبب گنگ بودن وى‌ 240
(ك) لزوم اجازه از حاكم شرع براى صحّت بيع مرتدّ ملّى‌ 240
(ل) حاكم و تعيين قيمت مبيع، در صورت فقدان مقوّم يا تفاوت قيمتها 240
4. امتناع بايع‌ 241
(الف) تحويل ثمن به حاكم، در صورت امتناع بايع از دريافت آن‌ 241
حاكم و الزام بايع به دريافت ثمن يا قبض آن توسط وى، در صورت امتناع بايع از دريافت آن‌ 242
تحويل ثمن به حاكم، در صورت امتناع بايع از دريافت آن‌ 242
حاكم و اجبار بايع به دريافت ثمن، در صورت تقاضاى مشترى و تحويل آن به وى، در صورت امتناع‌ 243
حاكم و اجبار بايع به دريافت ثمن و تحويل آن به وى، در صورت امتناع‌ 244
(ب) حاكم و اجبار بايع به تحويل مبيع، قبل از دريافت ثمن‌ 244
حاكم و اجبار بايع به تحويل مبيع، قبل از دريافت ثمن و سپس اجبار مشترى به تحويل ثمن‌ 244
حاكم و اجبار بايع به تحويل مبيع، قبل از دريافت ثمن‌ 245
حاكم و اجبار بايع به تحويل مبيع، قبل از دريافت ثمن و سپس اجبار مشترى به تسليم ثمن‌ 245
(ج) حاكم و اجبار بايع و خريدار به تحويل ثمن و مثمن‌ 245
(د) حاكم و تعيين شخصى براى قبض مبيع، در صورت امتناع شريك از اذن به قبض آن توسط مشترى‌ 247
لزوم اذن از حاكم براى قبض مبيع، در صورت امتناع شريك از اذن به قبض آن توسط مشترى‌ 248
(ه) حاكم و تحويل مبيع در بيع سلم از اموال بايع به مشترى، در صورت تعذّر تسليم آن توسط بايع‌ 248
(و) حاكم و اجبار مشروط عليه در بيع به انجام شرط 248
حاكم و انجام شرط به نيابت از مشروط عليه، در صورت امتناع وى‌ 249
(ز) حاكم و فسخ بيع، هنگام مخلوط شدن مبيع با اموال بايع‌ 250
حاكم و فسخ بيع، در صورت مخلوط شدن مبيع با اموال بايع و اختلاف وى با مشترى‌ 250
5. امتناع مشترى‌ 250
(الف) حاكم و اجبار مشترى به دريافت مبيع و در صورت امتناع، تعيين شخصى براى قبض آن‌ 250
حاكم و اجبار ممتنع به دريافت مبيع يا ثمن و در صورت امتناع، تعيين شخصى براى قبض آن‌ 251
(ب) امام يا نائب وى و قبض مبيع در بيع سلم، هنگام امتناع مشترى از دريافت آن‌ 251
حاكم و قبض مبيع در بيع سلم، در صورت امتناع مشترى از دريافت آن‌ 251
حاكم و قبض مثل مبيع در بيع سلم، در صورت امتناع مشترى از دريافت آن و تقاضاى بايع‌ 252
بايع و تحويل مبيع به حاكم در بيع سلم، در صورت امتناع مشترى از دريافت آن‌ 252
حاكم و قبض مبيع در بيع سلم، در صورت امتناع مشترى از دريافت آن‌ 252
بايع و تحويل مبيع به حاكم در بيع سلم، در صورت امتناع مشترى از دريافت آن‌ 253
حاكم و قبض مبيع در بيع سلم، در صورت امتناع مشترى از دريافت آن و تقاضاى بايع‌ 253
امام و قبض مبيع در بيع سلم، در صورت امتناع مشترى و تقاضاى بايع‌ 254
(ج) مراجعه به حاكم، در صورت امتناع مشترى از برداشت محصول از زمين بايع‌ 254
لزوم اذن از حاكم براى تخليه زمين يا درخت از مبيع، در صورت امتناع مشترى از برداشت محصول‌ 254
لزوم اذن از حاكم براى برداشت محصول توسط بايع، در صورت امتناع مشترى از برداشت آن‌ 254
(د) حاكم و اداى ثمن از اموال مشترى يا با فروش مبيع به بايع، در صورت فرار مشترى‌ 255
حاكم و اداى ثمن به بايع از اموال مشترى، در صورت فرار مشترى قبل از وزن و تمكّن وى‌ 255
حاكم و اجبار مشترى به پرداخت ثمن يا اداى آن از اموال وى به بايع‌ 255
بايع و مراجعه به حاكم براى اخذ ثمن از مشترى، در صورت امتناع از پرداخت آن‌ 255
(ه) حاكم و اجبار مشترى به پرداخت هزينه‌هاى مبيع، در موارد جواز حبس آن توسط بايع‌ 256
مراجعه به حاكم براى پرداخت هزينه‌هاى مبيع با امتناع مشترى، در موارد جواز حبس آن توسط بايع‌ 256
(و) حاكم و نصب امين براى وزن يا كيل مبيع، در صورت اختلاف بايع و مشترى‌ 256
(ز) حاكم و فسخ بيع ناقل، در صورت امكان فسخ و امتناع مشترى در خيار غبن‌ 257
حاكم و اجبار مشترى به اقاله، در صورت امتناع از آن در بيع خيار 257
(ح) كفايت امكان رد ثمن به حاكم، براى فسخ بيع‌ 257
(ط) حاكم و امر به مشترى براى بازگرداندن مبيع، در صورت آشكار شدن مالكيّت ديگرى بر آن‌ 258
حاكم و گرفتن مبيع از مشترى، در صورت آشكار شدن مالكيّت ديگرى بر آن‌ 258
6. كنيز سرقتى‌ 259
(الف) اعلام وجود كنيز سرقتى از ارض صلح به حاكم مسلمين، براى يافتن صاحب آن‌ 259
تحويل كنيز سرقتى از ارض صلح به حاكم، براى يافتن صاحب آن‌ 259
(ب) تحويل كنيز سرقتى از ارض صلح به حاكم، در صورت وفات بايع و نبود وارث‌ 260
تحويل كنيز سرقتى از ارض صلح به حاكم، در صورت ممكن نبودن تحويل آن به مالك‌ 261
تحويل كنيز سرقتى از ارض صلح به حاكم‌ 262
11. كتاب دين‌ 263
1. پرداخت دين بدهكار 263
(الف) امام و پرداخت دين از سهم غارمان، هنگام اعسار بدهكار 263
امام و پرداخت دين از سهم غارمان يا فقيران، در صورت اعسار بدهكار 263
امام و پرداخت دين از سهم غارمان، هنگام اعسار بدهكار 264
امام و پرداخت دين از زكات، در صورت اعسار بدهكار 264
امام و پرداخت دين ميّت از سهم غارمان‌ 264
امام يا وكيل وى و پرداخت دين از سهم سبيل اللّه‌ 265
(ب) حاكم و پرداخت دين بدهكار غايب‌ 265
2. اجبار بدهكار به پرداخت دين‌ 265
(الف) حاكم و حبس و اجبار بدهكار به پرداخت دين‌ 265
اجبار بدهكار به پرداخت دين توسط سلطان و حبس وى، در صورت پنهان كردن اموال‌ 265
حاكم و امر بدهكار به پرداخت دين و در صورت امتناع، حبس وى‌ 265
حاكم و حبس و اجبار بدهكار به پرداخت دين‌ 266
حاكم و حبس بدهكار، در صورت امتناع از پرداخت دين‌ 266
حاكم و اجبار بدهكار به پرداخت دين يا فروش اموال وى‌ 266
اجبار بدهكار به پرداخت دين و در صورت امتناع، حبس وى توسط حاكم‌ 266
قاضى و حبس بدهكار، در صورت مخفى كردن اموال‌ 266
اجبار بدهكار به پرداخت دين و سپس حبس وى توسط سلطان، در صورت پنهان كردن اموال‌ 267
حاكم و حبس زنها مانند مردان، در صورت امتناع از اداى حق ديگران‌ 267
حاكم و اجبار بدهكار به پرداخت دين‌ 267
اجبار بدهكار به پرداخت دين و در صورت امتناع، حبس وى توسط حاكم‌ 267
حاكم و امر بدهكار به پرداخت دين‌ 267
حاكم و حبس بدهكار متمكّن، در صورت امتناع از پرداخت دين‌ 267
حاكم و اجبار بدهكار به پرداخت دين يا فروش اموال وى‌ 268
حاكم و امر بدهكار به پرداخت دين و در صورت امتناع، حبس وى‌ 268
حاكم و حبس بدهكار، در صورت امتناع از پرداخت دين‌ 268
حاكم و اجبار بدهكار به پرداخت دين‌ 268
(ب) حاكم و حبس بدهكار يا فروش اموال وى، در صورت امتناع از پرداخت دين‌ 269
اجبار بدهكار به پرداخت دين يا حبس يا فروش اموال وى توسط حاكم‌ 269
حاكم و اجبار بدهكار به فروش اموال براى پرداخت دين و سپس حبس وى‌ 269
حاكم و حبس بدهكار متمكّن يا فروش اموال وى، در صورت درخواست طلبكاران‌ 269
حاكم و حبس و تعزير بدهكار متمكّن يا فروش اموال وى براى پرداخت دين‌ 270
حاكم و حبس يا فروش اموال بدهكار، در صورت امتناع از تحويل عين مال طلبكار به وى‌ 270
حبس و فروش اموال بدهكار توسط حاكم، در صورت امتناع از اداى دين‌ 270
الزام بدهكار به فروش اموال يا حبس وى يا فروش آنها توسط حاكم‌ 270
حاكم و حبس بدهكار يا پرداخت دين از اموال وى‌ 270
حاكم و حبس يا فروش اموال بدهكار، در صورت امتناع از پرداخت دين‌ 271
حاكم و حبس بدهكار يا پرداخت دين از اموال وى‌ 271
حاكم و حبس يا فروش اموال بدهكار متمكّن، در صورت امتناع از پرداخت دين‌ 272
(ج) سلطان و تعزير بدهكار متمكّن تا زمان پرداخت دين‌ 272
حاكم و تعزير بدهكار، در صورت امتناع از پرداخت دين‌ 272
تعزير و حبس بدهكار براى پرداخت دين يا فروش اموال وى توسط حاكم‌ 272
حاكم و تعزير بدهكار ممتنع، در صورت پنهان كردن اموال‌ 272
سلطان و تعزير بدهكار متمكّن تا زمان پرداخت دين‌ 273
حاكم و تعزير بدهكار متمكّن تا زمان پرداخت دين‌ 273
حاكم و تعزير بدهكار، در صورت اصرار بر نپرداختن دين‌ 273
حاكم و مجازات بدهكار ممتنع با حبس يا غير آن و يا فروش اموال وى‌ 273
(د) حاكم و فروش اموال بدهكار متمكّن‌ 273
حاكم و پرداخت دين از اموال بدهكار و در صورت لزوم، فروش آنها 274
حاكم و فروش اموال بدهكار متمكّن‌ 274
حاكم و فروش اموال بدهكار غايب براى پرداخت دين‌ 274
حاكم و اجبار بدهكار به فروش اموال يا فروش آنها توسط وى‌ 274
حاكم و فروش اموال بدهكار، در صورت امتناع‌ 274
حاكم و فروش اموال ميّت براى پرداخت دين، در صورت امتناع وارث‌ 275
حاكم و فروش اموال مديون، براى پرداخت دين، در صورت امتناع‌ 275
اجبار بدهكار به فروش اموال براى پرداخت دين و در صورت امتناع، فروش اموال وى توسط حاكم‌ 275
اجبار بدهكار به فروش اموال يا فروش آنها توسط حاكم‌ 275
حاكم و فروش اموال بدهكار براى پرداخت دين، در صورت امتناع وى‌ 275
حاكم و اجبار بدهكار به فروش اموال براى پرداخت دين‌ 275
(ه) حاكم و جواز حبس بدهكار تا زمان روشن شدن وضعيت وى‌ 276
ثبوت اعسار بدهكار با علم حاكم‌ 276
امام و جواز حبس بدهكار تا زمان روشن شدن وضعيت وى‌ 276
3. دريافت دين‌ 276
(الف) حاكم و پذيرش دين، در صورت امتناع طلبكار از دريافت آن‌ 276
حاكم و درخواست از طلبكار براى قبض حق يا ابراء ذمّه مديون‌ 277
تحويل حق به حاكم، در صورت امتناع طلبكار از دريافت آن‌ 277
تحويل مبيع در بيع سلم به حاكم، در صورت امتناع مشترى از دريافت آن‌ 277
تحويل دين به حاكم، در صورت امتناع طلبكار از دريافت آن‌ 277
تحويل دين به حاكم، در صورت امتناع طلبكار و الزام وى به دريافت يا بخشيدن آن‌ 278
حاكم و قبض حق ديگرى، در صورت امتناع وى از دريافت آن‌ 278
حاكم و قبض دين، در صورت امتناع طلبكار از دريافت آن‌ 278
(ب) تحويل دين به حاكم، در صورت وفات طلبكار و نيافتن وارث‌ 279
تحويل دين به امام، در صورت وفات طلبكار و فقدان وارث‌ 279
تحويل دين به حاكم، در صورت وفات طلبكار و نيافتن وارث‌ 279
تحويل دين به امام، در صورت وفات طلبكار و فقدان وارث‌ 279
(ج) استحباب مراجعه به حاكم براى صدقه دادن دين، در صورت نااميدى از يافتن طلبكار 280
اختيار مديون در تحويل دين به حاكم يا صدقه يا حفظ آن، در صورت مجهول بودن طلبكار 280
تحويل دين به حاكم، در صورت نااميدى از يافتن طلبكار 280
تحويل دين به حاكم شرع، در صورت دسترسى نداشتن به مالك‌ 280
تحويل دين به حاكم، در صورت غيبت طولانى طلبكار و يأس از يافتن وى‌ 281
(د) جواز تحويل دين به مجتهد، در صورت امتناع طلبكار از پرداخت حقوق واجب خود 281
12. كتاب رهن‌ 283
1. رهن مشاع‌ 283
(الف) حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت اختلاف شريك و مرتهن‌ 283
تعيين امين براى قبض رهن يا قبض آن توسط حاكم، در صورت اختلاف مرتهن و شريك‌ 285
(ب) حاكم و اجاره دادن رهن مشاع، هنگام اختلاف مرتهن و شريك‌ 285
حاكم و اجاره دادن رهن مشاع، هنگام اختلاف مرتهن و شريك و تعيين امين براى نگهدارى آن، در صورت نداشتن اجرت‌ 286
حاكم و اجاره دادن رهن مشاع، در صورت اختلاف شريك و مرتهن‌ 286
حاكم و اجاره دادن رهن، در صورت اختلاف مرتهن و راهن‌ 286
حاكم و اجاره دادن رهن مشاع، در صورت اختلاف مرتهن و شريك‌ 286
حاكم و اجاره دادن رهن مشاع، هنگام اختلاف مرتهن و شريك و تعيين امين براى نگهدارى آن، در صورت نداشتن اجرت‌ 287
حاكم و اجاره دادن رهن مشاع، در صورت اختلاف مرتهن و شريك‌ 287
حاكم و اجاره دادن رهن مشاع، هنگام اختلاف مرتهن و شريك و تعيين امين براى نگهدارى آن، در صورت نداشتن اجرت‌ 287
حاكم و اجاره دادن رهن مشاع، هنگام اختلاف مرتهن و شريك در نگهدارى آن‌ 287
2. هزينه‌هاى رهن‌ 288
(الف) لزوم اذن از حاكم براى پرداخت هزينه‌هاى رهن توسط مرتهن، در صورت غيبت راهن‌ 288
لزوم اذن از حاكم براى پرداخت هزينه‌هاى رهن توسط مرتهن، در صورت ممكن نبودن اذن از راهن‌ 288
لزوم اذن از حاكم براى پرداخت هزينه‌هاى رهن توسط مرتهن، در صورت امتناع راهن يا ممكن نبودن اذن از وى‌ 288
لزوم اذن از حاكم براى پرداخت هزينه‌هاى رهن توسط مرتهن، در صورت غيبت راهن‌ 289
لزوم اذن از حاكم براى پرداخت هزينه‌هاى رهن توسط مرتهن، در صورت غيبت يا امتناع راهن‌ 289
لزوم اذن از حاكم براى پرداخت هزينه‌هاى رهن توسط مرتهن، در صورت ممكن نبودن اذن از راهن‌ 289
(ب) حاكم و فروش بخشى از ميوه‌هاى مرهونه درخت، براى مخارج آبيارى و ساير هزينه‌هاى آن‌ 289
حاكم و فروش بخشى از مال مرهونه، براى نگهدارى رهن، در صورت فقر يا غيبت راهن‌ 290
(ج) حاكم و فروش رهن يا امر به آن، در صورت امكان فاسد شدن رهن، قبل از موعد و امتناع راهن از فروش آن‌ 290
حاكم و الزام راهن به فروش رهن و قرار دادن ثمن آن به عنوان رهن، در صورت امكان فاسد شدن رهن، قبل از موعد 290
حاكم و فروش رهن يا امر به آن، در صورت امكان فاسد شدن رهن، قبل از موعد و امتناع راهن از فروش آن‌ 290
اجبار راهن به فروش رهن و سپس فروش آن توسط حاكم يا مرتهن، در صورت امكان فاسد شدن رهن، قبل از موعد و امتناع راهن‌ 291
3. تعيين امين براى نگهدارى رهن‌ 291
(الف) حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت اختلاف راهن و مرتهن‌ 291
(ب) حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت اختلاف راهن و وارث مرتهن‌ 292
حاكم و دريافت رهن يا تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت اختلاف راهن و وارث مرتهن‌ 293
حاكم و دريافت رهن يا تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت اختلاف وارث راهن و مرتهن‌ 293
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت اختلاف راهن و وارث مرتهن‌ 293
(ج) حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت مخفى شدن يا امتناع راهن و مرتهن از دريافت آن از عادل‌ 294
حاكم و اجبار راهن و مرتهن به دريافت رهن از عادل و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت مخفى شدن آنها 294
(د) حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت تغيير حال عادل يا وفات وى و اختلاف راهن و مرتهن‌ 295
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن، در صورت خيانت عادل و اختلاف مرتهن و مالك‌ 295
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت تغيير حال مرتهن يا عادل يا وفات وى و اختلاف راهن و مرتهن‌ 295
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت وفات عادل و اختلاف راهن و مرتهن‌ 295
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت تغيير حال عادل و اختلاف راهن و مرتهن‌ 295
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت وفات مرتهن يا عادل و وقوع اختلاف‌ 296
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت تغيير حال عادل و اختلاف راهن و مرتهن‌ 296
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت تغيير حال عادل يا وفات وى و اختلاف راهن و مرتهن‌ 296
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت تغيير حال مرتهن و اختلاف وى با راهن‌ 296
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت تغيير حال عادل و اختلاف راهن و مرتهن‌ 297
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت تغيير حال مرتهن و اختلاف راهن و مرتهن‌ 297
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت تغيير حال عادل و اختلاف راهن و مرتهن‌ 297
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت وفات عادل و اختلاف راهن و مرتهن‌ 297
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت تغيير حال عادل يا وفات وى و اختلاف راهن و مرتهن‌ 297
(ه) تعيين امين توسط حاكم و ضميمه وى به مرتهن، براى حفظ رهن، در صورت تعدّد مرتهن و وفات يكى از آنها 298
(و) حاكم و تعيين وضعيت مرتهن، در صورت ادعاى صلاحيت نداشتن وى توسط راهن و تحويل آن به ثقه، در صورت اثبات تغيير حال وى‌ 298
حاكم و تعيين وضعيت مرتهن، در صورت ادعاى صلاحيت نداشتن وى توسط راهن‌ 299
(ز) حاكم و تعيين وضعيت عادل، در صورت اختلاف راهن و مرتهن در تغيير حال وى‌ 299
حاكم و تعيين وضعيت عادل، در صورت اختلاف راهن و مرتهن در تغيير حال وى و تحويل آن به ثقه، در صورت اثبات تغيير حال وى‌ 299
حاكم و تعيين وضعيت عادل، در صورت اختلاف راهن و مرتهن در تغيير حال وى‌ 299
(ح) حاكم و تعيين وضعيت رهن، در صورت عزل عادل از طرف راهن يا مرتهن‌ 300
حاكم و تعيين امين براى تحويل رهن به وى، در صورت خيانت عادل و عزل وى از طرف يكى از راهن و مرتهن‌ 300
4. دريافت رهن از عادل‌ 301
(الف) حاكم و الزام راهن و مرتهن به دريافت رهن از عادل و يا قبض آن‌ 301
حاكم و الزام راهن و مرتهن به دريافت رهن از عادل‌ 301
حاكم و الزام راهن و مرتهن به تحويل رهن از عادل و در صورت امتناع، تعيين امين براى تحويل رهن به وى‌ 301
عادل و تحويل رهن به حاكم، در صورت امتناع راهن و مرتهن از دريافت آن‌ 301
اجبار راهن و مرتهن به دريافت رهن از عادل يا تعيين امين براى قبض آن يا قبض آن توسط حاكم‌ 302
(ب) حاكم و دريافت رهن از عادل، در صورت مخفى شدن راهن و مرتهن‌ 302
(ج) عادل و تحويل رهن به حاكم، در صورت وجود عذر و غيبت راهن و مرتهن‌ 303
تحويل رهن به حاكم يا مأذون وى، در صورت وجود عذر و غيبت راهن و مرتهن‌ 303
عادل و تحويل رهن به حاكم يا منصوب وى، در صورت وجود عذر و غيبت راهن و مرتهن‌ 304
عادل و تحويل رهن به حاكم، در صورت وجود عذر و غيبت راهن و مرتهن‌ 304
عادل و تحويل رهن به حاكم يا منصوب وى، در صورت وجود عذر و غيبت راهن و مرتهن‌ 304
عادل و تحويل رهن به حاكم، در صورت وجود عذر و ممكن نبودن تسليم آن به راهن و مرتهن‌ 304
عادل و تحويل رهن به حاكم يا منصوب وى، در صورت وجود عذر و غيبت راهن و مرتهن‌ 305
عادل و تحويل رهن به حاكم، در صورت وجود عذر و غيبت راهن و مرتهن‌ 305
عادل و تحويل رهن به حاكم يا مأذون وى، در صورت وجود عذر و غيبت راهن و مرتهن‌ 305
5. استيفاى دين از رهن‌ 306
(الف) حبس و تعزير راهن تا زمان فروش رهن يا فروش آن توسط حاكم‌ 306
اجبار راهن به فروش رهن و سپس حبس وى يا فروش آن توسط حاكم‌ 306
حاكم و فروش رهن، در صورت امتناع راهن يا حبس وى تا زمان فروش رهن‌ 306
اجبار راهن به پرداخت دين يا فروش رهن و در صورت امتناع، فروش آن توسط حاكم‌ 306
اجبار راهن به اداى دين يا فروش رهن يا اذن به فروش آن توسط حاكم‌ 307
حبس و تعزير راهن براى اجبار وى به فروش رهن يا فروش آن توسط حاكم‌ 307
حاكم و اجبار راهن به فروش رهن يا فروش آن، براى اداى دين مرتهن‌ 307
حاكم و فروش رهن، در صورت امتناع راهن يا حبس وى تا زمان فروش رهن‌ 308
اجبار راهن به فروش رهن و سپس فروش آن توسط حاكم، به منظور اداى دين مرتهن‌ 309
(ب) حاكم و فروش رهن، در صورت غيبت يا امتناع راهن‌ 309
حاكم و فروش رهن، در صورت غيبت راهن‌ 309
حاكم و فروش رهن، در صورت غيبت يا وفات يا امتناع راهن‌ 310
حاكم و فروش رهن‌ 310
حاكم و اذن به مرتهن براى فروش رهن، در صورت امتناع راهن‌ 310
حاكم و فروش رهن، در صورت تعذّر انجام آن توسط راهن‌ 310
حاكم و فروش رهن، در صورت غيبت يا امتناع راهن‌ 310
حاكم و فروش رهن، در صورت غيبت راهن‌ 311
(ج) حاكم و فروش رهن، در صورت اعسار راهن‌ 311
حاكم و فروش رهن، در صورت مشخص نبودن راهن‌ 311
حاكم و فروش رهن، در صورت اعسار راهن‌ 312
لزوم اذن از حاكم شرعى براى فروش رهن، در صورت مشخص نبودن مالك‌ 312
(د) حاكم و الزام مرتهن به فروش رهن، در صورت مطالبه راهن‌ 312
الزام مرتهن به اذن در فروش رهن و سپس فروش آن توسط حاكم، در صورت مطالبه راهن‌ 312
(ه) حاكم و نصب امين براى فروش رهن، در صورت امتناع وارث راهن از اداى دين‌ 313
(و) لزوم اذن از حاكم براى فروش رهن توسط مرتهن‌ 313
لزوم اذن از حاكم براى فروش رهن توسط مرتهن، در صورت امتناع راهن‌ 314
لزوم اذن از حاكم براى فروش رهن توسط مرتهن، در صورت ممكن نبودن اذن از راهن‌ 314
(ز) حاكم و اجاره دادن رهن داراى نفع، در صورت اختلاف راهن و مرتهن‌ 314
لزوم اذن از حاكم براى انتفاع از رهن، در صورت تعذّر اذن از مالك‌ 314
(ح) مراجعه به حاكم، در صورت امتناع راهن از ازاله درختان غرس شده، بدون اذن مرتهن‌ 315
(ط) حاكم و تعيين نوع ثمن در فروش رهن، در صورت اختلاف راهن و مرتهن‌ 315
(ى) حاكم و الزام راهن به آزاد كردن رهن، در صورت تقاضاى مالك‌ 317
13. كتاب مفلّس‌ 319
1. بدهكار ورشكسته‌ 319
(الف) حاكم و صدور حكم محجوريت مفلس، بدون نياز به درخواست طلبكاران، در صورت مجنون يا يتيم بودن آنها 319
حاكم و صدور حكم محجوريت مفلس، بدون نياز به درخواست طلبكاران، در صورت ولايت وى بر آنها 319
حاكم و صدور حكم محجوريت مفلس، بدون نياز به درخواست طلبكاران، در صورت مجنون يا يتيم بودن آنها 320
حاكم و صدور حكم محجوريت مفلس، بدون نياز به درخواست طلبكاران، در صورت ولايت وى بر آنها 320
حاكم و تعيين امين براى تحويل اموال مفلس به وى، در صورت غيبت طلبكاران و يا نقصان آنها 320
(ب) حاكم و معرفى مفلس به مردم، براى اجتناب از معامله با وى‌ 321
(ج) حاكم و الزام طلبكار به رها كردن بدهكار معسر 321
حاكم و ممانعت از مطالبه دين از بدهكار معسر 321
2. اموال مفلّس‌ 321
(الف) حاكم و فروش و تقسيم اموال زايد بر امور ضرورى مفلس، در صورت امتناع وى‌ 321
فروش و تقسيم اموال مفلس توسط حاكم‌ 322
حاكم و فروش اموال زايد بر امور ضرورى مفلس و تقسيم ثمن بين طلبكاران‌ 322
حاكم و لزوم تسريع در فروش و تقسيم اموال مفلس‌ 322
فروش و تقسيم اموال مفلس توسط حاكم‌ 323
حاكم و لزوم تسريع در فروش اموال مفلس‌ 323
حاكم و فروش اموال مفلس‌ 323
حاكم و تقسيم اموال مفلس‌ 323
فقيه و تقسيم اموال مفلس‌ 324
حاكم و تسريع در فروش اموال مفلس‌ 324
حاكم و لزوم تسريع در فروش و تقسيم اموال مفلس‌ 324
(ب) حاكم و تعيين فروشنده اموال، در صورت اختلاف مفلس و طلبكاران‌ 325
حاكم و تعيين فروشنده اموال، در صورت اختلاف مفلس و طلبكاران يا ثقه نبودن فروشنده‌ 325
حاكم و تعيين فروشنده اموال، در صورت اختلاف مفلس و طلبكاران‌ 326
اختيار حاكم در تأييد فروشنده انتخابى توسط مفلس و طلبكاران‌ 326
حاكم و تعيين فروشنده اموال، در صورت اختلاف مفلس و طلبكاران‌ 327
(ج) حاكم و تعيين شخصى براى وديعه گذاشتن اموال مفلس در نزد وى، در صورت اختلاف مفلس و طلبكاران‌ 327
(د) دخالت حاكم در اجاره زمين يا حيوان براى پرداخت بدهى‌هاى مستأجر مفلس، در صورت امتناع از فسخ اجاره‌ 328
حاكم و اجاره دادن مال اجاره شده توسط مفلس‌ 328
دخالت حاكم در اجاره زمين يا حيوان براى پرداخت بدهى‌هاى مستأجر مفلس، در صورت امتناع از فسخ اجاره‌ 328
لزوم اجاره دادن اموال وقف بر مفلس توسط وى، با اذن از حاكم‌ 329
(ه) تحويل حيوان اجاره شده توسط مفلس به حاكم‌ 329
لزوم تحويل اموال مفلس به حاكم‌ 329
(و) حاكم و پرداخت مخارج مفلس و عيالش از راه فروش اموال وى تا روز تقسيم اموالش‌ 329
(ز) لزوم اذن از حاكم، براى شريك شدن مفلس و سفيه با ديگرى‌ 330
لزوم اذن از حاكم، براى شريك شدن مفلس با ديگرى‌ 330
14. كتاب حجر 331
1. صدور حكم حجر 331
(الف) لزوم حكم حاكم براى محجور شدن مفلس‌ 331
لزوم حكم حاكم براى محجور شدن مفلس و رفع حجر وى‌ 333
لزوم حكم حاكم براى محجور شدن مفلس‌ 333
(ب) لزوم حكم حاكم براى محجور شدن سفيه و زوال حجر وى‌ 334
لزوم حكم حاكم براى محجور شدن سفيه‌ 334
لزوم حكم حاكم براى زوال حجر سفيه‌ 336
لزوم مراجعه به حاكم، در صورت مشتبه شدن سفاهت فرزند 336
(ج) حاكم و شهادت گرفتن بر حجر سفيه، براى اجتناب از معامله با وى‌ 337
(د) حاكم و صدور حكم محجوريت براى مرتدّ 337
حاكم و صدور حكم محجوريت براى مرتدّ ملّى‌ 338
(ه) حاكم و سرپرستى اموال، در موارد ايجاد حجر با حكم وى‌ 338
حاكم و سرپرستى اموال عبد، در صورت محجور كردن وى با درخواست طلبكاران‌ 338
2. ولايت بر كودك و مجنون و مرتد 338
(الف) ولايت امام يا مأمور وى بر كودك و مجنون در بعضى موارد 338
ولايت حاكم بر كودك، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 339
ولايت حاكم بر مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 339
ولايت حاكم يا امين وى بر اموال كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 339
ولايت حاكم بر اموال كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 339
ولايت حاكم و امين وى بر اموال كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى، با وجود مصلحت‌ 339
ولايت حاكم يا امين وى بر اموال كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 339
ولايت حاكم بر كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 340
ولايت حاكم بر اموال كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 340
ولايت حاكم و امين وى بر كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر و جد 340
ولايت حاكم بر مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 340
ولايت حاكم بر اموال كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 340
ولايت حاكم بر كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر و جد 340
ولايت حاكم بر اموال كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 341
ولايت حاكم بر كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 341
ولايت حاكم يا امين وى بر كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 341
ولايت حاكم بر كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر و جد 342
ولايت حاكم بر كودك، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 342
ولايت حاكم بر كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 342
لزوم اذن از ولى يا حاكم براى حفظ اموال كودك يا مجنون‌ 342
ولايت فقيه بر كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 342
ولايت حاكم بر كودك و مجنون، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 343
نايب امام و نصب قيّم براى اطفال در عصر غيبت‌ 343
(ب) ولايت حاكم بر مجنون، در صورت عارض شدن جنون بعد از بلوغ و رشد 344
ولايت امام بر مجنون، در صورت عارض شدن جنون بعد از بلوغ و رشد 345
ولايت حاكم بر مجنون، در صورت عارض شدن جنون بعد از بلوغ و رشد 345
(ج) حاكم و منع پدر از تصرّف در امور كودك، در صورت صلاح نبودن دخالت وى‌ 346
حاكم و عزل پدر و جد از ولايت بر امور كودك، در صورت ضرر زدن به وى‌ 346
(د) حاكم و قرض دادن اموال صغير و يتيم، در صورت ضرورت‌ 346
حاكم و تنفيذ معامله ولىّ طفل بر عقار، حتى در صورت ثابت نشدن مصلحت معامله در نزد وى‌ 347
حاكم و تنفيذ معامله وصىّ طفل بر عقار، در صورت ثبوت مصلحت معامله در نزد وى‌ 347
حاكم و اجاره اموال صغير و مجنون‌ 347
(ه) حاكم و حفظ اموال مرتدّ ملّى، در صورت پيوستن به دار حرب‌ 347
ولايت حاكم بر اموال مرتدّ ملّى‌ 347
حاكم و حفظ اموال مرتدّ ملّى، در صورت پيوستن به دار حرب‌ 347
تحويل اموال مرتد به وارث يا امام‌ 348
حاكم و پرداخت حقوق واجب بر مرتدّ، از اموال وى‌ 348
3. ولايت بر مفلس و سفيه و غائب‌ 348
(الف) ولايت حاكم بر اموال مفلس‌ 348
(ب) ولايت حاكم بر اموال سفيه‌ 349
ولايت حاكم و امين وى بر اموال سفيه‌ 349
ولايت حاكم بر اموال سفيه‌ 349
ولايت حاكم بر اموال سفيه، در صورت عارض شدن سفاهت بعد از رشد 349
ولايت حاكم بر اموال سفيه‌ 349
ولايت حاكم بر اموال سفيه، در صورت عارض شدن سفاهت بعد از رشد 350
ولايت حاكم بر اموال سفيه‌ 350
ولايت حاكم بر سفيه، در صورت بلوغ در حال سفاهت و فقدان پدر، جد و وصى‌ 350
ولايت حاكم بر اموال سفيه، در صورت عارض شدن سفاهت بعد از رشد 351
ولايت حاكم بر سفيه، در صورت عارض شدن سفاهت بعد از رشد 351
ولايت حاكم بر سفيه‌ 351
ولايت حاكم بر اموال سفيه و مجنون، در صورت عارض شدن سفاهت و جنون بعد از رشد 351
ولايت حاكم بر اموال سفيه‌ 351
ولايت حاكم بر سفيه، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 352
ولايت حاكم بر اموال سفيه، در صورت بلوغ در حال سفاهت و فقدان پدر، جد و وصى‌ 352
ولايت حاكم بر سفيه‌ 352
ولايت حاكم بر اموال سفيه‌ 352
(ج) حاكم و حفظ اموال غايبان‌ 353
15. كتاب ضمان‌ 355
مضمون عنه‌ 355
حاكم و بلوكه كردن اموال مضمون عنه (مديون) به ميزان دين، در صورت وفات وى‌ 355
16. كتاب كفالت‌ 357
كفيل‌ 357
(الف) امام و حبس كفيل تا زمان تحويل مكفول (من عليه الحق) به مكفول له (صاحب حق) 357
حاكم و الزام كفيل و سپس حبس و تعزير وى تا زمان تحويل مكفول (من عليه الحق) به مكفول له (صاحب حق) 357
حاكم و الزام كفيل به تحويل مكفول (من عليه الحق) به مكفول له (صاحب حق) و حبس و تعزير وى، در صورت امتناع‌ 358
حاكم و حبس كفيل براى اجبار وى به تحويل مكفول (من عليه الحق) يا پرداخت وجه الكفاله‌ 358
حاكم شرع و حبس كفيل براى اجبار وى به تحويل مكفول (من عليه الحق) 358
حاكم و الزام كفيل به تحويل مكفول (من عليه الحق) به مكفول له (صاحب حق) 358
حاكم و حبس كفيل براى اجبار وى به تحويل مكفول (من عليه الحق) 359
حاكم و حبس شخص، در صورت فرارى دادن بدهكار تا زمان تحويل وى‌ 359
حاكم و الزام كفيل و سپس حبس وى تا زمان تحويل مكفول (من عليه الحق) به مكفول له (صاحب حق) 359
(ب) تحويل مكفول به حاكم، در صورت امتناع مكفول له از دريافت وى‌ 359
(ج) حاكم و احضار مكفول از حبس و رسيدگى به وضعيت وى، در صورت تقاضاى كفيل‌ 360
17. كتاب صلح‌ 361
مصالحه‌ 361
(الف) سلطان و الزام مالك به برداشتن سدّ معبر؛ مانند رف و بالكن و ... 361
حاكم و لزوم هزينه از بيت المال براى ازاله موانع احداث شده در راه‌هاى عمومى يا خصوصى، در صورت نياز 361
(ب) لزوم اذن از امام براى احداث بنا در راه عبور مسلمانان‌ 362
ضامن نبودن احداث‌كننده مسجد و غير آن در محل عبور و مرور، در صورت اذن از نايب امام در ساخت آنها 362
ضامن نبودن حفركننده چاه در محل عبور و مرور، در صورت اذن از امام در حفر آن‌ 362
18. كتاب شركت‌ 365
1. تقسيم مال مشاع‌ 365
(الف) حاكم و اجبار مالك به اداى سهم مالك ديگر، در صورت متمايز بودن اموال از يكديگر 365
حاكم يا امين وى و اجبار به تقسيم مال مشاع، در صورت مطالبه يكى از شريكان و فقدان ضرر 365
حاكم و اجبار به تقسيم مال مشاع، در صورت مطالبه يكى از شريكان و فقدان ضرر 366
حاكم شرع يا امين وى و اجبار شريك به تقسيم مال مشاع‌ 366
حاكم و اجبار به تقسيم مال مشاع، در صورت مطالبه يكى از شريكان‌ 366
(ب) دخالت حاكم براى تقسيم شى‌ء بين شريكان‌ 366
حاكم و تقسيم مال مشاع، در صورت امتناع يكى از شريكان‌ 366
حاكم و تقسيم مال مشاع، در صورت مطالبه يكى از شريكان با فقدان ضرر و امتناع شريك ديگر 367
حاكم و تقسيم مال مشاع، در صورت مطالبه يكى از شريكان و غيبت شريك ديگر 367
(ج) حاكم و تعيين تقسيم‌كننده اموال مشترك‌ 367
(د) حاكم و اجاره مال مشاع، در صورت توافق نكردن مالكان و ممكن نبودن تقسيم آن‌ 367
حاكم و اجاره يا بيع مال مشاع، در صورت فقدان توافق مالكان و ممكن نبودن تقسيم آن‌ 368
2. تنظيم روابط شركاء 368
(الف) حاكم و نصب امين براى قبض مال مشاع، در صورت اختلاف شريكان‌ 368
(ب) حاكم و اجاره دادن مال مشاع، در صورت اختلاف شريكان‌ 368
مراجعه به حاكم براى اجاره دادن مال مشاع، در صورت ممانعت شريك از اجاره دادن آن‌ 369
مراجعه به حاكم براى اجاره دادن مال مشاع، در صورت اذن ندادن شريك در تحويل آن به مستأجر 369
(ج) اجبار شريك به كمك يا اذن براى بازسازى مال مشترك و در صورت امتناع، اذن به انجام آن توسط حاكم‌ 369
مراجعه به حاكم، براى الزام شريك به انتخاب بيع يا اجاره يا تعمير مال مشاع يا راه ديگر، به منظور ممانعت از متضرر شدن مالك ديگر 369
(د) مخيّر كردن شريك بين انفاق بر مال مشاع يا بيع آن يا راه مناسب ديگر و در صورت امتناع، انجام آن توسط حاكم‌ 370
(ه) حاكم و تعيين راه عبور، در صورت معيّن نبودن آن و غيبت شريكان يا وجود طفل در بين مالكان‌ 370
19. كتاب مضاربه‌ 371
عامل در مضاربه‌ 371
(الف) حاكم و فروش كالاى خريدارى شده توسط عامل، در صورت وفات وى‌ 371
حاكم و نصب امين براى فروش كالاى خريدارى شده توسط عامل، در صورت وفات وى‌ 371
(ب) حاكم و اجبار مالك به فروش كالاى خريدارى شده، در صورت فسخ عقد مضاربه‌ 372
20. كتاب مزارعه‌ 373
عامل در مزارعه‌ 373
(الف) حاكم و اجراى عقد مزارعه از مال عامل، در صورت وفات يا فرار وى‌ 373
(ب) حاكم و اجير كردن شخصى از مال عامل براى اتمام مزارعه، در صورت وفات وى و امتناع وارث‌ 373
21. كتاب مساقات‌ 375
عامل در مساقات‌ 375
(الف) اجبار عامل به انتخاب اجير، در صورت ضعيف يا عاجز شدن و در صورت امتناع، گرفتن اجير توسط حاكم‌ 375
(ب) حاكم و تعيين چگونگى تأمين هزينه‌هاى مساقات، در صورت فرار عامل‌ 375
حاكم و پرداخت هزينه‌هاى مساقات، در صورت فرار عامل‌ 376
حاكم و تعيين چگونگى تأمين هزينه‌هاى مساقات، در صورت فرار عامل‌ 376
حاكم و سرپرست قرار دادن مالك در پرداخت هزينه‌هاى مساقات از اموال عامل، در صورت فرار وى‌ 376
حاكم و تعيين چگونگى تأمين هزينه‌هاى مساقات، در صورت فرار عامل‌ 377
لزوم اذن از حاكم براى اجير گرفتن از طرف عامل براى اتمام مساقات، در صورت فرار وى‌ 377
حاكم و تعيين چگونگى تأمين هزينه‌هاى مساقات، در صورت فرار عامل‌ 377
حاكم و اجير گرفتن از اموال عامل يا بيت المال براى اتمام مساقات، در صورت امتناع يا فرار وى‌ 378
حاكم و تعيين چگونگى تأمين هزينه‌هاى مساقات، در صورت فرار عامل‌ 378
(ج) حاكم و اجير گرفتن از اموال عامل براى اتمام مساقات، در صورت وفات وى و امتناع وارث‌ 379
حاكم و فروش مقدارى از سهم عامل براى اتمام مساقات، در صورت وفات وى‌ 379
حاكم و اجير گرفتن از اموال عامل براى اتمام مساقات، در صورت وفات وى و امتناع وارث‌ 380
22. كتاب وديعه‌ 381
1. هزينه‌هاى وديعه‌ 381
(الف) حاكم و الزام مودع به پرداخت هزينه‌هاى وديعه به مستودع‌ 381
آگاه كردن حاكم براى اجبار مالك به پرداخت هزينه‌هاى وديعه‌ 381
(ب) اذن مستودع از حاكم براى تأمين هزينه‌هاى وديعه، در غيبت مودع‌ 382
اذن مستودع از حاكم براى پرداخت هزينه‌هاى وديعه، در صورت امتناع مالك‌ 382
(ج) نقش حاكم در تهيه هزينه‌هاى وديعه، در صورت فقدان مالك و وكيل وى‌ 382
حاكم و تعيين چگونگى تأمين هزينه‌هاى وديعه‌ 383
لزوم مراجعه به حاكم براى تأمين هزينه‌هاى وديعه، در صورت ممكن نبودن اذن از مالك‌ 383
نقش حاكم در تهيه هزينه‌هاى وديعه، در صورت ممكن نبودن اذن از مالك يا امتناع وى‌ 383
نقش حاكم در تهيه هزينه‌هاى وديعه، در صورت ممكن نبودن اخذ نفقه از مالك يا وكيل وى‌ 383
لزوم مراجعه به حاكم براى چگونگى تأمين هزينه‌هاى وديعه، در صورت ممكن نبودن اذن از مالك‌ 384
نقش حاكم در تهيه هزينه‌هاى وديعه، در صورت ممكن نبودن اذن از مالك‌ 384
لزوم مراجعه به حاكم براى چگونگى تأمين هزينه‌هاى وديعه، در صورت ممكن نبودن اذن از مالك‌ 384
2. دريافت وديعه‌ 385
(الف) تحويل وديعه به حاكم يا ولى، در صورت كودك يا مجنون بودن مودع‌ 385
(ب) تحويل وديعه به امام عادل، در صورت نبود مالكيّت يا صحيح نبودن وديعه‌ 385
تحويل وديعه به امام عادل، در صورت مالك نبودن مودع‌ 385
تحويل وديعه به امام مسلمين يا نايب وى، در صورت مالك نبودن مودع‌ 386
تحويل وديعه به امام مسلمين، در صورت مالك نبودن مودع‌ 386
(ج) تحويل وديعه به حاكم، در صورت وجود عذر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 386
تحويل وديعه به حاكم، در صورت ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 387
تحويل وديعه به حاكم، در صورت وجود عذر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 387
تحويل وديعه به حاكم، در صورت اراده سفر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 387
تحويل وديعه به حاكم، در صورت وجود عذر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 387
تحويل وديعه به حاكم، در صورت اراده سفر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 388
تحويل وديعه به حاكم، در صورت نياز و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 388
تحويل وديعه به حاكم، در صورت وجود عذر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 388
تحويل امانت به حاكم، در صورت ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 388
تحويل وديعه به حاكم، در صورت اراده سفر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 389
تحويل وديعه به حاكم، در صورت ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 389
تحويل وديعه به حاكم، در صورت وجود عذر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 389
تحويل وديعه به حاكم، در صورت اراده سفر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 389
تحويل وديعه به حاكم، در صورت ناتوانى مستودع و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 390
تحويل امانت به حاكم، در برخى صور بطلان وديعه‌ 390
تحويل وديعه به حاكم، در صورت ظهور نشانه‌هاى مرگ مستودع و دسترسى نداشتن به مالك‌ 390
تحويل وديعه به حاكم، در صورت وجود عذر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 391
تحويل وديعه به حاكم، در صورت اراده سفر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 391
تحويل وديعه به حاكم، در صورت وجود عذر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 391
تحويل وديعه به حاكم، در صورت نزديك بودن وفات مستودع و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 391
تحويل وديعه به حاكم، در صورت اراده سفر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 392
تحويل وديعه به حاكم، در صورت وجود عذر و ممكن نبودن تسليم آن به مالك‌ 392
(د) تحويل وديعه به حاكم، در صورت وفات مودع و فقدان وارث يا ولى براى اطفال‌ 392
(ه) تحويل وديعه به حاكم براى تقسيم آن، در صورت مخلوط شدن اموال مودع با مال غصبى‌ 392
حاكم و الزام غاصب به جدا كردن اموال خودش از مال مغصوب در وديعه‌ 392
تحويل وديعه به حاكم براى تقسيم آن، در صورت مخلوط بودن اموال مودع با مال غصبى‌ 393
(و) حاكم و وجوب دريافت وديعه، در صورت تحويل به وى در موارد جواز 393
حاكم و وجوب دريافت امانت، در صورت تحويل به وى در موارد جواز 394
حاكم و دريافت وديعه، در صورت تحويل به وى در موارد جواز 394
حاكم و وجوب دريافت وديعه، در صورت تحويل به وى در موارد جواز 395
(ز) حاكم و تعيين تكليف وديعه، در صورت ادعاى دو نفر بر مالكيّت آن‌ 395
(ح) حاكم و تقسيم وديعه بين مالكان وديعه، در صورت غيبت يكى از آنها 395
3. وفات مالك وديعه‌ 396
(الف) تحويل وديعه به حاكم، در صورت وفات مستودع و تعدّد وارث‌ 396
تحويل وديعه به حاكم، در صورت بيمار شدن يا وفات مستودع‌ 396
وارث مستودع و تحويل وديعه به حاكم، در صورت غيبت مالك‌ 396
تحويل وديعه به حاكم، در صورت فقدان مالك‌ 396
(ب) تحويل وديعه به حاكم، در صورت وفات مودع و وجوب حج بر وى و خوف امتناع وارث از اداى آن‌ 397
مستودع و لزوم اذن از حاكم براى اداى حقوق مالى ميّت از وديعه، در صورت امتناع وارث از اداى آن‌ 397
مستودع و اذن از حاكم براى اداى حج از دين يا وديعه، در صورت امتناع وارث از اداى آن‌ 397
مستودع و لزوم اذن از حاكم براى انجام حج از طرف مودع با وديعه‌ 398
مستودع و اولويت اذن از حاكم براى اداى حج از وديعه، در صورت امتناع وارث از اداى آن‌ 398
لزوم اذن از حاكم براى پرداخت هزينه حجّ واجب متوفى از حقوق مالى او مانند وديعه، در برخى موارد 398
(ج) تحويل وديعه به حاكم، در صورت محبوس يا سفيه شدن مالك‌ 399
23. كتاب عاريه‌ 401
مستعير در عاريه‌ 401
(الف) حاكم و اجبار مستعير به قلع درختان از زمين عاريه، بعد از پرداخت ارش به وى توسط عاريه دهنده‌ 401
(ب) لزوم اذن از حاكم براى قلع مصنوعات مستعير در زمين عاريه‌اى، در صورت فرار وى‌ 401
24. كتاب اجاره‌ 403
1. موجر و مستأجر 403
(الف) مراجعه به حاكم، در صورت امتناع شريك از تسليم مال به مستأجر 403
(ب) مراجعه به حاكم در موارد جواز اجاره مال توسط مستأجر به ديگرى و امتناع مالك از اجازه‌ 403
(ج) حاكم و فروش مال اجير، در صورت فرار، براى انجام عمل از طرف وى‌ 404
حاكم و اجير كردن فردى از مال شتربان، در صورت فرار وى‌ 404
نقش حاكم در تهيه هزينه اجير كردن فردى به جاى شتربان، در صورت فرار وى‌ 404
حاكم و اجاره كردن حيوان، در صورت فرار شتربان همراه با شترهاى خود 405
(د) حاكم و اجبار مستأجر به انجام شرط درباره زمان پرداخت اجاره‌ 405
(ه) حاكم و اجبار مريض به پرداخت اجرت طبيب‌ 405
2. مخارج حيوان كرايه شده‌ 406
(الف) پرداخت مخارج حيوان كرايه شده پس از آگاه كردن حاكم‌ 406
لزوم آگاه ساختن سلطان براى پرداخت هزينه شتران توسط مكارى، در صورت فرار شتربان‌ 406
لزوم اذن از حاكم براى پرداخت مخارج حيوان كرايه شده، در صورت ممكن نبودن اذن از مالك‌ 406
لزوم اذن از حاكم براى پرداخت مخارج حيوان كرايه شده، در صورت غيبت مالك‌ 407
(ب) آگاه كردن حاكم براى پرداخت هزينه شتران توسط وى، در صورت فرار شتربان‌ 407
(ج) تحويل حيوان كرايه‌اى به حاكم، هنگام رسيدن به مقصد، در صورت فقدان وكيل مالك‌ 408
25. كتاب وكالت‌ 409
1. تعيين وكيل‌ 409
(الف) حاكم و تعيين وكيل براى سفيه‌ 409
حاكم و تعيين وكيل براى سفيه و مجنون و اطفال‌ 409
حاكم و تعيين وكيل براى سفيه‌ 409
حاكم و تعيين وكيل براى سفيه و مجنون، در صورت عارض شدن سفاهت و جنون بعد از بلوغ‌ 410
حاكم و تعيين وكيل براى سفيه، كودك و مجنون، در صورت ولايت بر آنها 410
حاكم و تعيين وكيل براى سفيه و ديگران، در موارد ولايت بر آنها 410
مفلس و لزوم اذن از حاكم براى تعيين وكيل يا قبول وكالت‌ 410
لزوم اذن از حاكم براى به عهده گرفتن وكالت از طرف سفيه‌ 410
حاكم و تعيين وكيل براى سفيه، مجنون و اطفال، در نبود ولى‌ 411
ناظر بر امور مسلمين و تعيين وكيل براى سفيه‌ 411
حاكم و تعيين وكيل براى كودك و ديگران، در موارد ولايت بر آنها 411
حاكم و تعيين وكيل براى سفيه و ديگران، در موارد ولايت بر آنها 411
(ب) حاكم و تعيين امين براى ضميمه به وكلاى متعدّد، در صورت غيبت يا وفات يكى از وكلا و غيبت موكّل‌ 412
2. اختلاف موكل و وكيل‌ 412
(الف) حاكم و طلاق زن، در صورت انكار وكالت وكيل بر ازدواج توسط مرد 412
حاكم و فسخ عقد نكاح، در صورت انكار وكالت وكيل بر ازدواج توسط مرد 412
حاكم و طلاق زن، در صورت انكار وكالت وكيل بر ازدواج توسط مرد 412
(ب) حاكم و اجبار مديون به پرداخت دين به وكيل طلبكار، در صورت تأييد وكالت وى‌ 413
(ج) حاكم و امر به صاحب جاريه براى فروش آن، در صورت اختلاف بين موكّل و وكيل در اوصاف مورد وكالت‌ 413
حاكم و اذن براى فروش كنيز، در صورت اختلاف بين موكّل و وكيل در اوصاف مورد وكالت‌ 414
حاكم و امر به صاحب جاريه براى فروش آن، در صورت اختلاف بين موكّل و وكيل در اوصاف مورد وكالت‌ 414
حاكم و فروش كنيز، در صورت اختلاف بين موكّل و وكيل در اوصاف مورد وكالت و امتناع موكّل از فروش آن‌ 415
26. كتاب وقوف و صدقات‌ 417
1. نظارت بر وقف‌ 417
(الف) نظارت حاكم بر وقف، بعد از وفات واقف يا ناظر 417
نظارت حاكم بر وقف عام، در صورت فقدان ناظر 417
نظارت مجتهد بر وقف خاص، در صورت نقص موقوف عليه و فقدان ولى و وصى‌ 418
نظارت حاكم بر وقف، در صورت انعزال ناظر 418
نظارت حاكم بر مسجد، در صورت فقدان ناظر 418
(ب) نظارت حاكم بر وقف عام، در صورت تعيين نشدن ناظر توسط واقف‌ 418
نظارت حاكم بر وقف عام، در صورت تعيين نشدن ناظر توسط واقف يا وفات ناظر 418
حاكم شرع و به عهده گرفتن مصالح عمومى وقف‌ 419
نظارت حاكم بر وقف عام، در صورت تعيين نشدن ناظر توسط واقف‌ 419
نظارت حاكم بر وقف، در صورت تعيين نشدن ناظر توسط واقف‌ 419
نظارت حاكم بر وقف عام، در صورت تعيين نشدن ناظر توسط واقف‌ 419
نظارت حاكم بر وقف عام، در صورت تعيين نشدن ناظر توسط واقف و پذيرش انتقال مالكيّت آن به خداوند 420
نظارت مجتهد بر وقف عام، در صورت تعيين نشدن ناظر توسط واقف‌ 420
نظارت حاكم بر وقف عام، در صورت تعيين نشدن ناظر توسط واقف‌ 421
نظارت حاكم بر وقف، در صورت تعيين نشدن ناظر توسط واقف‌ 421
(ج) نظارت حاكم بر وقف، در صورت نپذيرفتن يا انصراف ناظر معيّن شده توسط واقف‌ 421
نظارت حاكم بر وقف، در صورت انصراف ناظر خاص‌ 422
(د) مجتهد و تعيين مؤذن و مقيم و امام جماعت براى مساجد، در صورت فقدان متولّى خاص‌ 422
(ه) حاكم و اجبار بر تقسيم وقف، در صورت اختلاف و امتناع موقوف عليهم از حصول توافق‌ 422
(و) حاكم و تقسيم مال مشترك بين وقف و غير آن، در صورت فقدان متولّى‌ 422
مجتهد و تقسيم مال مشترك بين وقف و غير آن، در صورت فقدان متولّى‌ 423
2. تعيين ناظر 423
(الف) حاكم و تعيين امين براى نظارت بر وقف، در نبود ناظر در بين موقوف عليهم‌ 423
نايب امام و تعيين امين براى نظارت بر وقف در عصر غيبت‌ 423
(ب) مجتهد و نظارت بر ناظر تعيين شده توسط واقف، در اوقاف عمومى‌ 423
(ج) حاكم و تعيين امين براى كمك به ناظر ضعيف‌ 424
(د) حاكم و تعويض ناظر فاسق‌ 424
حاكم و تعيين امين براى ضميمه به ناظر فاسق‌ 424
حاكم و تعويض ناظر خائن‌ 424
ناظر و دريافت اجرت با اذن حاكم و عزل وى، در صورت فسق‌ 424
(ه) حاكم و تعيين امين براى كمك به نظّار، در صورت فقدان يكى از آنها 425
(و) حاكم و تعويض نظّار، در صورت امتناع از همكارى‌ 425
3. قبض وقف‌ 425
(الف) حاكم و قبض وقف در نبود ناظر، در صورت وقف بر مصالح عمومى‌ 425
حاكم و قبض وقف در نبود ناظر خاص، در صورت وقف بر مصالح عمومى‌ 425
حاكم و قبض وقف، در صورت وقف بر مصالح عمومى‌ 426
حاكم و قبول وقف، در صورت وقف بر مصالح عمومى‌ 426
(ب) مجتهد يا نايب وى و قبض وقف بر امام‌ 426
(ج) حاكم و قبض وقف، در صورت وقف بر جهات عمومى‌ 427
حاكم و قبض وقف يا تعيين قيّم براى انجام آن، در صورت وقف بر فقيران‌ 427
ناظر يا حاكم و قبض وقف، در صورت وقف بر جهت عامه‌ 427
حاكم و تعيين قيّم براى قبض وقف، در صورت وقف بر فقيران يا فقيهان‌ 427
حاكم و قبض وقف يا تعيين قيّم براى انجام آن، در صورت وقف بر جهت، مانند فقيران‌ 427
حاكم و تعيين قيّم براى قبض وقف، در صورت وقف بر فقيران يا فقيهان‌ 428
حاكم و قبض وقف يا تعيين قيّم براى انجام آن، در صورت وقف بر فقيران يا فقيهان‌ 428
(د) لزوم وقف مسجد يا مقبره، با قبض حاكم‌ 428
لزوم وقف مسجد يا مقبره، با قبض حاكم يا منصوب وى‌ 429
استحباب قبض مسجد موقوفه، توسط مجتهد 429
لزوم وقف مسجد يا مقبره، با قبض حاكم‌ 429
حاكم و قبض وقف، در وقف مسجد يا مقبره‌ 430
4. تصرف در وقف‌ 430
(الف) لزوم اذن از حاكم براى روشن كردن چراغ مسجد، در صورت فقدان ناظر 430
حاكم و اداره امور مسجد 430
لزوم اذن از حاكم براى روشن كردن چراغ مسجد، در صورت فقدان ناظر 430
اختصاص تصرّف در بنا، لوازم و ... مسجد به حاكم، در صورت فقدان ناظر 431
(ب) لزوم اذن از حاكم براى تصرّف در موقوفات‌ 431
لزوم اذن از حاكم براى ساختن بنا بر مال موقوفه در وقف عام‌ 431
لزوم اذن از حاكم براى ساختن بنا بر مال موقوفه در وقف خاص، در صورت فقدان ناظر 431
(ج) حاكم يا امين وى و اجاره دادن مورد وقف، در صورت فقدان ناظر 432
مجتهد و اجاره دادن مسجد، در صورت ممكن نبودن بهره‌بردارى از آن‌ 432
مجتهد و اجاره دادن مورد وقف، در صورت تخريب و ممكن نبودن استفاده از آن‌ 432
حاكم و اجاره دادن موقوفات عامه، در صورت تخريب و ممكن نبودن استفاده از آن‌ 432
حاكم و اجاره دادن مورد وقف، با وجود مصلحت‌ 432
(د) حاكم و فروش اموال مسجد، در صورت لزوم آن براى تأمين هزينه تعمير آن يا مساجد ديگر 432
حاكم و فروش وقف در موارد جواز، در صورت فقدان ناظر خاص‌ 433
حاكم و فروش وقف با خارج شدن از انتفاع و خريد شى‌ء مورد نياز، در صورت فقدان ناظر خاص‌ 433
جواز تصرّف حاكم و جانشين وى در اوقاف، مانند مساجد، در راستاى حفظ مصالح آنها 433
ناظر عام و فروش اموال مسجد و كعبه‌ 433
لزوم اذن از حاكم براى فروش وقف، در صورت ممكن نبودن استفاده از آن، در صورت بقا 434
(ه) ناظر بر مصالح دين و فسخ وقف بر معابد كفّار 434
ولايت حاكم بر كنائس و بيع اهل ذمّه، در صورت وقف توسط آنها 434
(و) حاكم و تزويج كنيز وقف شده، در صورت وقف بر جهات عامه‌ 434
حاكم و اختيار فسخ نكاح عبد، در صورت وقف بر فقيران يا جهات عامه‌ 435
(ز) حاكم، ولىّ دم عبد موقوف‌ 435
حاكم و سرپرستى عبد وقف شده‌ 435
حاكم، ولىّ دم عبد موقوف، در وقف عام‌ 436
27. كتاب سكنى و حبس‌ 437
سكنى‌ 437
حاكم و به عهده گرفتن امور حبس، در صورت نقصان محبوس عليه و فقدان ولىّ اجبارى و وصى‌ 437
28. كتاب هبه‌ 439
هديه‌ 439
(الف) حاكم و نصب امين براى قبول مال هبه شده به كودك از طرف اولياى وى (غير از پدر و جد) 439
ولى يا حاكم و دريافت هداياى كودك‌ 439
حاكم و دريافت هداياى كودك، در نبود ولى‌ 439
قبول مال هبه شده به كودك، توسط ولى و يا حاكم يا منصوب وى‌ 440
ولى يا حاكم و دريافت هداياى كودك‌ 440
حاكم و قبض مال هبه شده به كودك از طرف افرادى غير از اوليا، در نبود ولى‌ 440
حاكم يا منصوب وى و دريافت هداياى كودك‌ 440
(ب) حاكم و نصب امين براى قبض مال مشاع هبه شده، در صورت اختلاف شريك و موهوب له‌ 440
حاكم يا نائب وى و قبض مال مشاع هبه شده، در صورت اختلاف شريك و موهوب له‌ 442
(ج) لزوم اذن از حاكم براى قبض هبه، در صورت محجور شدن مالك قبل از آن‌ 443
29. كتاب سبق و رمايه‌ 445
جائزه مسابقه‌ 445
(الف) امام و جواز پرداخت جايزه مسابقه از بيت المال‌ 445
امام و جواز پرداخت جايزه مسابقه از اموال خود يا بيت المال‌ 445
امام و جواز پرداخت جايزه مسابقه از بيت المال‌ 445
(ب) حكم حاكم به تحويل جايزه برنده مسابقه‌ 446
حاكم و اجبار برگزاركننده مسابقه به پرداخت جايزه و حبس وى، در صورت امتناع‌ 446
30. كتاب وصايا 447
1. به عهده گرفتن امور ميت‌ 447
(الف) فقيه و به عهده گرفتن امور ميّت، در صورت تعيين نشدن وصى‌ 447
فقيه و به عهده گرفتن امور ميّت، در صورت تعيين نشدن وصى و فقدان حاكم‌ 448
حاكم و به عهده گرفتن امور ميّت، در صورت تعيين نشدن وصى و فقدان پدر و جد 448
حاكم و به عهده گرفتن امور ميّت، در صورت تعيين نشدن وصى‌ 448
حاكم شرع يا منصوب وى و به عهده گرفتن امور ميّت، در صورت تعيين نشدن وصى‌ 448
حاكم و به عهده گرفتن امور ميّت، در صورت تعيين نشدن وصى‌ 448
حاكم و به عهده گرفتن اجراى وصيّت، تا زمان بلوغ وصى‌ 448
حاكم و ولايت بر امور ميّت، در صورت تعيين نشدن وصى‌ 449
فقيه و ولايت بر امور ميّت، در صورت فقدان وصى‌ 449
حاكم و اجراى وصيّت‌ 450
(ب) حاكم و نظارت بر امور ورثه، در صورت وصيّت نكردن ميّت‌ 450
نظارت حاكم بر اموال، در صورت تعيين نشدن وصى‌ 450
نظارت حاكم بر امور ميّت، در صورت تعيين نشدن وصى‌ 450
نظارت حاكم يا منصوب وى بر امور ميّت، در صورت فقدان وصى‌ 450
نظارت حاكم بر امور ميّت، در صورت تعيين نشدن وصى‌ 450
نظارت حاكم بر امور ميّت، پس از مرگ وصى يا در صورت فقدان وصى‌ 451
نظارت فقيه بر اموال، در صورت تعيين نشدن وصى‌ 451
نظارت حاكم بر اموال، در صورت تعيين نشدن وصى‌ 451
(ج) فقيهان و اجراى وصيّت، پس از مرگ وصى‌ 451
حاكم و نظارت بر وصيّت، پس از مرگ وصى‌ 452
حاكم و نظارت بر امور ميّت، پس از مرگ وصى‌ 453
حاكم و نايب خاص يا عام وى و نظارت بر امور ميّت، پس از مرگ وصى‌ 453
نظارت حاكم بر امور ميّت، پس از مرگ وصى‌ 453
حاكم و اجراى وصيّت، پس از مرگ وصى‌ 453
فقيهان و اجراى وصيّت، پس از مرگ وصى‌ 453
حاكم و اجراى وصيّت، پس از مرگ وصى‌ 454
(د) حاكم و تصرّف در ثلث مال، در صورت وصيّت آن براى فقيران و فقدان وصى‌ 454
(ه) حاكم و تعيين اجير براى انجام حج به نيابت از ميّت، در صورت فقدان وصى و وفات اجير قبلى‌ 454
حاكم و تعيين اجير براى انجام حج به نيابت از ميّت، در صورت وصيّت ميّت و فقدان وصى‌ 454
(و) حاكم و اجبار موصى له به پذيرش وصيّت، در صورت ضرر رسيدن به مال با عدم پذيرش‌ 454
(ز) حاكم و قبول وصيّت، در صورت وفات موصى له قبل از قبول و وفات موصى و فقدان وارث‌ 455
امام و قبول وصيّت، در صورت وفات موصى له و فقدان وارث‌ 455
(ح) لزوم انجام انحصار ورثه توسط حاكم شرعى‌ 455
(ط) اختيار حاكم در مورد تركه، در صورت ممكن نبودن تقسيم آن بر طلبكاران‌ 456
2. تعيين امين‌ 456
(الف) ناظر بر امور مسلمين و تعيين ناظر بر مصلحت ورثه، هنگام وصيّت نكردن ميّت‌ 456
حاكم و نصب امين براى سرپرستى امور ميّت، در صورت وصيّت نكردن ميّت‌ 456
حاكم و تعيين امين، در صورت تعيين نشدن وصى‌ 456
ناظر بر امور مسلمين و تعيين ناظر بر مصلحت ورثه، در صورت وصيّت نكردن مورث‌ 457
فقيهان شيعه و تعيين ناظر بر مصلحت ورثه، در صورت وصيّت نكردن ميّت‌ 457
(ب) ناظر بر مصالح مسلمين و تعيين امين، در صورت وفات وصى‌ 457
ناظر بر امور مسلمين و تعيين جانشين براى وصى، در صورت وفات وى‌ 458
حاكم و تعيين امين، در صورت وفات وصى‌ 458
(ج) ناظر بر امور مسلمين و تعيين قيّم براى سرپرستى كودك، سفيه و ديوانه‌ 458
حاكم و نصب امين براى سرپرستى اموال صغير 458
حاكم و تعيين قيّم براى سرپرستى كودك‌ 458
حاكم و تعيين امين براى سرپرستى كودك يتيم، در صورت وصيّت نكردن ميّت‌ 459
حاكم و تعيين قيّم براى سرپرستى كودك، در نبود ولى‌ 459
حاكم و تعيين قيّم براى سرپرستى كودك، در صورت وصيّت نكردن ميّت‌ 459
مأمور امام و سرپرستى امور صغير 459
3. نظارت بر وصى‌ 459
(الف) ناظر بر امور مسلمين و تعيين امين براى كمك به وصىّ ضعيف‌ 459
ناظر بر مصالح مسلمين و تعيين امين براى كمك به وصىّ ضعيف‌ 460
ناظر بر امور مسلمين و تعيين امين براى كمك به وصىّ ضعيف‌ 460
حاكم و تعيين امين براى كمك به وصىّ ضعيف‌ 460
ناظر بر امور مسلمين و تعيين امين براى كمك به وصىّ ضعيف‌ 460
ناظر بر مصالح مسلمين و تعيين امين براى كمك به وصىّ ضعيف‌ 460
حاكم و تعيين امين براى كمك به وصىّ ضعيف‌ 461
ناظر بر امور مسلمين و تعيين امين براى كمك به وصىّ ضعيف‌ 461
حاكم و تعيين امين براى كمك به وصىّ ضعيف‌ 461
ناظر بر امور مسلمين و تعيين امين براى كمك به وصىّ ضعيف‌ 461
حاكم و تعيين امين براى كمك به وصىّ ضعيف‌ 461
حاكم و تعيين امين براى كمك به وصىّ عاجز 462
حاكم و تعيين امين براى كمك به وصىّ ضعيف‌ 464
(ب) حاكم و تعويض وصىّ فاسق‌ 465
ناظر بر مصالح مسلمين و تعويض وصىّ فاسق‌ 465
حاكم و تعويض وصىّ فاسق‌ 465
عزل وصىّ فاسق و به عهده گرفتن اجراى وصيّت توسط حاكم يا نايب وى‌ 465
حاكم و تعويض وصىّ فاسق‌ 465
حاكم و تعيين امين براى نظارت بر وصىّ فاسق‌ 466
حاكم و تعويض وصىّ فاسق‌ 466
حاكم و تعيين امين براى نظارت بر وصىّ فاسق‌ 466
حاكم و تعويض وصىّ فاسق يا خائن‌ 467
(ج) ناظر بر امور مسلمين و تعويض وصىّ خائن‌ 467
حاكم و تعويض وصىّ خائن‌ 467
عزل وصىّ خائن و به عهده گرفتن امور ميّت توسط حاكم‌ 467
حاكم و تعويض وصىّ خائن‌ 468
حاكم و تعويض وصىّ خائن يا فاسق‌ 468
حاكم و تعويض وصىّ خائن‌ 468
حاكم و عزل وصىّ خائن‌ 468
حاكم و تعويض وصىّ خائن‌ 468
حاكم و تعيين ناظر بر وصىّ خائن‌ 469
(د) حاكم و الزام وصى به اجراى وصيّت‌ 469
حاكم و الزام وصى به پذيرش وصايت، در موارد وجوب قبول بر وى‌ 470
(ه) تحويل بدل مال تلف شده توسط وصى، به حاكم‌ 470
(و) كمك امام مسلمين به وصى براى تغيير در وصيّت بر امور غير مجاز و مصرف آن در راه صحيح‌ 470
4. اختلاف اوصياء 470
(الف) ناظر بر مصالح و تعيين يكى از اوصيا به عنوان سر گروه و لزوم تبعيّت بقيه از وى‌ 470
حاكم و تقسيم تركه بين دو وصى، در صورت ناهماهنگى و جواز تصرّف هر كدام به تنهايى‌ 471
حاكم و تقسيم تركه بين دو وصى، براى حفظ آن، در صورت ناهماهنگى‌ 471
حاكم و تقسيم تركه بين دو وصى، در صورت ناهماهنگى و جواز تصرّف هر كدام به تنهايى‌ 471
(ب) رجوع به حاكم براى تصرّف در امور ضرورى ميّت، در صورت امتناع اوصيا از همكارى‌ 471
(ج) حاكم و تعيين مورد مصرف وصيّت، در صورت اختلاف اوصيا 472
(د) حاكم و حفظ اموال، در صورت اختلاف اوصيا 472
5. تعيين جايگزين براى اوصياء 473
(الف) ناظر بر امور مسلمين و تعويض اوصياء، در صورت ناهماهنگى با يكديگر 473
الزام اوصيا به همكارى در اجراى وصيّت و در صورت امتناع، تعويض آنها توسط ناظر بر امور مسلمين‌ 473
الزام اوصيا به همكارى در اجراى وصيّت و در صورت امتناع، تعويض آنها توسط حاكم‌ 473
الزام اوصيا به همكارى در اجراى وصيّت و در صورت امتناع، تعويض آنها توسط ناظر بر امور مسلمين‌ 474
الزام اوصيا به همكارى در اجراى وصيّت و در صورت امتناع، تعويض وصىّ ممتنع توسط حاكم‌ 474
الزام اوصيا به همكارى در اجراى وصيّت و در صورت امتناع، تعويض آنها توسط حاكم‌ 475
حاكم و اجبار اوصيا به همكارى در اجراى وصيّت‌ 475
حاكم و تعويض اوصيا، در صورت امتناع از همكارى در اجراى وصيّت يا مصلحت دانستن وى‌ 476
حاكم و تعويض اوصيا، در صورت امتناع از همكارى در اجراى وصيّت‌ 476
حاكم و الزام اوصيا به همكارى در اجراى وصيّت‌ 477
حاكم و تعويض اوصيا، در صورت همكارى نكردن در اجراى وصيّت‌ 477
الزام اوصيا به همكارى در اجراى وصيّت و در صورت امتناع، تعويض آنها توسط حاكم‌ 477
امر اوصيا به همكارى در اجراى وصيّت و در صورت امتناع، تعويض آنها توسط حاكم‌ 478
(ب) حاكم و تعيين امين براى كمك به يكى از اوصيا، در صورت تغيير حال وى‌ 478
حاكم و تعيين امين براى كمك به يكى از اوصيا، در صورت عجز يا بيمارى وى‌ 479
حاكم و تعيين امين براى كمك به يكى از اوصيا، در صورت ضعيف شدن وى‌ 479
حاكم و تعيين امين براى كمك به يكى از اوصيا، در صورت عجز يا بيمارى وى‌ 479
حاكم و تعيين امين براى كمك به يكى از اوصيا، در صورت عجز وى‌ 479
حاكم و تعيين امين براى كمك به يكى از اوصيا، در صورت عجز يا فسق وى‌ 480
حاكم و تعيين امين براى كمك به يكى از اوصيا، در صورت بيمارى يا عجز وى‌ 480
حاكم و تعيين امين براى كمك به يكى از اوصيا، در صورت عجز وى‌ 480
حاكم و تعيين امين براى كمك به يكى از اوصيا، در صورت بيمارى يا عجز وى‌ 480
حاكم و تعيين امين براى ضميمه به اوصيا، در صورت ممكن نبودن مشاركت يكى از آنها در اجراى وصيّت‌ 481
حاكم و تعيين امين براى كمك به يكى از اوصيا، در صورت تغيير حال وى‌ 481
حاكم و تعيين امين براى كمك به يكى از اوصيا، در صورت بيمارى يا عجز وى‌ 481
(ج) حاكم و تعيين جايگزين، در صورت وفات يكى از اوصيا 481
حاكم و تعويض يكى از اوصيا، در صورت تغيير حال وى‌ 482
حاكم و تعيين جايگزين، در صورت فسق يا وفات يكى از اوصيا 482
حاكم و تعيين جايگزين، در صورت وفات يا فسق يا جنون اوصيا 482
حاكم و تعويض يكى از اوصيا، در صورت صلاحيت نداشتن وى‌ 482
حاكم و تعيين جايگزين، در صورت وفات يكى از اوصيا 482
حاكم و تعويض يكى از اوصيا، در صورت فسق يا خيانت وى‌ 483
حاكم و تعيين جايگزين، در صورت تغيير حال يكى از اوصيا 483
حاكم و تعيين جايگزين، در صورت وفات يكى از اوصيا 483
حاكم و تعيين جايگزين، در صورت عجز كامل اوصيا 483
(د) نقش حاكم، در صورت انتخاب دو غير بالغ به عنوان وصى‌ 484
6. امور كودك‌ 484
(الف) حاكم و سرپرستى كودك يتيم، در صورت وصيّت نكردن ميّت‌ 484
ولايت حاكم بر يتيم، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 484
(ب) تصرّف حاكم در اموال يتيم، در نبود جد و وصى و يا ثقه نبودن آنها 485
تصرّف حاكم در اموال يتيم، در نبود ولى و وصى‌ 485
ولايت حاكم بر اموال كودك و ديوانه، در نبود ولى و وصى‌ 485
حاكم و اداره كردن اموال وصيّت شده براى صغير 485
ولايت حاكم بر اموال يتيم، در صورت فقدان قيّم‌ 486
تصرّف حاكم در اموال يتيم، در صورت غيبت ولى و جواز نصب قيّم توسط وى‌ 486
تصرّف حاكم در اموال يتيم، در نبود جد و وصى‌ 486
حاكم و قرض دادن اموال كودك، در صورت خوف تلف و فقدان وصى‌ 486
(ج) وصى و لزوم اذن از حاكم براى تصرّف در اموال يتيم و سفيه‌ 487
اذن از حاكم، در صورت امتناع يا غيبت ولى، براى تحويل لباس و غذا به جاى طلب كودك‌ 487
لزوم اذن از حاكم براى تصرّف در اموال يتيم‌ 487
(د) حاكم و اجبار بالغ رشيد به دريافت اموال خود از وصى‌ 487
7. ديون ميت‌ 487
(الف) الزام ورثه به اداى ديون ميّت از تركه و در صورت امتناع، فروش اموال توسط حاكم‌ 487
(ب) لزوم حكم حاكم براى اخذ دين از مال ميّت، در صورت ولى نداشتن وارث غير بالغ‌ 488
(ج) لزوم اذن از حاكم براى پرداخت دين ميّت از محل طلب وى‌ 488
لزوم اذن از حاكم در برخى موارد، براى پرداخت دين ميّت از محل طلب وى‌ 488
(د) حاكم و پس گرفتن ارث از وارث، در صورت كفايت نكردن ثلث تركه براى پرداخت ديون ميّت‌ 489
(ه) حاكم و ممانعت وارث از تصرّف در ماترك ميّت، در صورت فراگير بودن بدهى و غايب بودن مديون‌ 489
31. كتاب نكاح‌ 491
1. ولايت بر ازدواج‌ 491
(الف) ولايت حاكم بر عقد نكاح در بعضى از موارد 491
ولايت فقيه بر عقد نكاح، در بعضى موارد 491
(ب) ولايت حاكم بر عقد نكاح كودك‌ 492
ولايت فقيه بر عقد نكاح كودك، در صورت فقدان پدر و جد 493
(ج) ولايت حاكم بر عقد نكاح مجنون‌ 493
ولايت حاكم بر عقد نكاح مجنونه، در صورت وجود مصلحت‌ 493
ولايت حاكم بر عقد نكاح مجنونه، در صورت فقدان پدر و جد، با وجود مصلحت‌ 494
ولايت حاكم بر عقد نكاح مجنون‌ 494
ولايت حاكم بر عقد نكاح مجنون، در صورت بلوغ در حال جنون‌ 494
ولايت حاكم بر عقد نكاح مجنون، با وجود مصلحت‌ 494
ولايت فقيه بر عقد نكاح مجنون، با وجود مصلحت‌ 495
ولايت حاكم بر عقد نكاح دختر مجنون يا صغير، در صورت غيبت پدر و جد، با وجود ضرورت‌ 495
ولايت حاكم بر عقد نكاح مجنونه، در صورت فقدان پدر و جد، با وجود مصلحت‌ 495
ولايت حاكم بر عقد نكاح مجنون‌ 495
ولايت فقيه بر عقد نكاح مجنون‌ 496
ولايت حاكم بر عقد نكاح مجنون، در صورت عارض شدن جنون بعد از بلوغ‌ 496
ولايت حاكم بر عقد نكاح مجنون‌ 496
ولايت حاكم بر عقد نكاح مجنون، با وجود مصلحت‌ 496
ولايت حاكم بر تزويج، در صورت مجنون يا بيهوش بودن ولى‌ 497
ولايت فقيه بر عقد نكاح مجنون، در صورت فقدان پدر و جد 497
(د) ولايت حاكم بر عقد نكاح سفيه، در صورت اضطرار 498
اذن از سلطان براى ازدواج سفيه، در صورت امتناع ولى از اجازه در موارد لزوم‌ 498
ولايت حاكم بر عقد نكاح سفيه، در صورت نياز وى‌ 498
ولايت سلطان بر عقد نكاح سفيه، در صورت فقدان پدر و جد 498
ولايت حاكم بر عقد نكاح سفيه‌ 498
ولايت حاكم بر عقد نكاح سفيه بالغ‌ 499
اذن از حاكم براى ازدواج سفيه، در صورت امتناع ولى از اجازه در موارد لزوم‌ 499
ولايت حاكم بر عقد نكاح سفيه، در صورت بلوغ در حال سفاهت و فقدان پدر، جد و وصى‌ 499
ولايت فقيه بر عقد نكاح سفيه‌ 499
لزوم اذن از حاكم براى ازدواج سفيه‌ 500
ولايت فقيه بر عقد نكاح سفيه‌ 500
لزوم اذن از حاكم يا ولى براى ازدواج سفيه، در موارد نياز وى به ازدواج‌ 500
اذن از سلطان براى ازدواج سفيه، در صورت امتناع ولى از اجازه در موارد لزوم‌ 501
ولايت حاكم بر عقد نكاح سفيه، در صورت عارض شدن سفاهت بعد از بلوغ‌ 501
ولايت نايب عام امام بر عقد نكاح سفيه، در صورت فقدان پدر، جد و وصى‌ 501
اذن از حاكم براى ازدواج سفيه، در صورت امتناع ولى از اجازه در موارد لزوم‌ 501
ولايت حاكم بر عقد نكاح سفيه، در صورت ضرورت‌ 502
(ه) سلطان و اجبار ولى به اجازه براى ازدواج دختر با هم‌شأن خود، و تزويج وى، در صورت امتناع‌ 502
ولايت سلطان بر تزويج دختر، در صورت فقدان اولياى وى‌ 502
حاكم و منع پدر از دخالت در امر ازدواج دختر، در صورت رعايت نكردن مصلحت وى‌ 502
حاكم و فسخ نكاح، در صورت تزويج دختر توسط پدر و جد به دو نفر و امتناع آن دو از طلاق وى‌ 502
حاكم و فسخ نكاح، در صورت تزويج دختر توسط دو وكيل يا ولى و مشخص نبودن عقد متقدّم‌ 503
اذن از حاكم براى عقد نكاح دختر باكره و غير باكره، در صورت ازاله بكارت بدون ازدواج صحيح، با غيبت پدر و جد يا امتناع از اجازه‌ 503
ولايت حاكم بر عقد نكاح دختر، در نبود ولى‌ 503
(و) ولايت حاكم بر ازدواج فرزند مسلمان، در صورت كفر پدر و جد 504
(ز) حجّت و صحيح بودن نكاح، در صورت انجام آن توسط حاكم شرع‌ 504
(ح) حاكم و سوگند دادن زن منكر ازدواج، در صورت امتناع مدعى‌ 504
2. عيوب نكاح‌ 505
(الف) لزوم مراجعه فورى به حاكم، در صورت اختلاف زوجين در وجود عيب‌ 505
(ب) حاكم و تعيين مدت يك سال براى روشن شدن وضعيت عنين‌ 505
حاكم و تعيين مدت براى روشن شدن وضعيت عنين‌ 506
نياز به حاكم براى روشن شدن وضعيت عنين‌ 506
حاكم و تعيين مدت براى روشن شدن وضعيت عنين‌ 506
حاكم و تعيين مدت يك سال براى روشن شدن وضعيت عنين‌ 506
حاكم و تعيين مدت براى روشن شدن وضعيت عنين‌ 507
حاكم و تعيين مدت يك سال براى روشن شدن وضعيت عنين‌ 507
(ج) حاكم و الزام زوج به طلاق همسرش، بعد از ثبوت عنين بودن وى‌ 509
(د) حاكم و جدايى بين زن و شوهر مجنون‌ 509
حاكم و فسخ نكاح، در صورت وجود عيب‌ 509
حاكم و فسخ نكاح، در صورت اثبات عنين بودن زوج و تقاضاى فسخ آن توسط زوجه‌ 509
حاكم و فسخ نكاح، در صورت اثبات عنين بودن زوج‌ 509
3. تعيين مهر 510
(الف) سلطان و تعيين ميزان مهر المثل، در صورت اختلاف زوجين در تعيين مهر 510
حاكم و تعيين ميزان مهر المثل، در صورت اختلاف زوجين در تعيين مهر 510
(ب) حاكم و تعيين ميزان مهر، در صورت باكره نبودن زن و اشتراط آن در ازدواج‌ 511
(ج) حكم حاكم به پرداخت مهريه، در صورت خلوت كردن زوج با همسرش قبل از طلاق‌ 511
(د) حاكم و اخذ نصف مهر، در صورت ادعاى رجوع و دخول در زمان عدّه توسط زوج و انكار آن توسط زوجه‌ 512
حاكم و دريافت نصف مهر، در صورت ادعاى زوج بر وقوع نزديكى و انكار آن توسط زوجه‌ 512
حاكم و دريافت مهر المتعه، در صورت امتناع زوجه از دريافت آن‌ 512
4. نفقه زوجه‌ 513
(الف) امام و اجبار شوهر متمكّن به پرداخت نفقه يا طلاق همسرش‌ 513
حاكم و اجبار شوهر متمكّن به پرداخت نفقه يا طلاق همسرش‌ 513
امام و اجبار شوهر متمكّن به پرداخت نفقه يا طلاق همسرش‌ 513
اجبار شوهر متمكّن به پرداخت نفقه يا طلاق همسرش، و در صورت امتناع، طلاق وى توسط حاكم‌ 513
(ب) حاكم و اجبار شوهر متمكّن به پرداخت نفقه همسرش و در صورت امتناع، حبس وى‌ 514
حاكم و اجبار شوهر به پرداخت نفقه و در صورت امتناع، اختيار در حبس و تعزير يا پرداخت نفقه، حتى با فروش اموالش‌ 514
حاكم و اجبار زوج متمكّن به پرداخت نفقه و حبس وى، در صورت امتناع يا پرداخت نفقه، حتى با فروش اموالش‌ 515
حاكم و اجبار شوهر به پرداخت نفقه و در صورت امتناع، اختيار در حبس يا تأديب و يا پرداخت نفقه، حتى با فروش اموالش‌ 515
(ج) حاكم و پرداخت نفقه زوجه از اموال زوج، در صورت امتناع وى، حتى با فروش اموال وى‌ 515
حاكم و اجبار زوج به پرداخت نفقه و در صورت امتناع، پرداخت آن از اموال وى به زوجه، حتى با فروش اموالش‌ 515
حاكم و پرداخت نفقه زوجه از اموال زوج، در صورت امتناع وى، حتى با فروش اموالش‌ 515
آگاه كردن حاكم از امتناع زوج از پرداخت نفقه، براى دريافت آن از اموال وى‌ 516
حاكم و پرداخت نفقه زوجه از اموال زوج، در صورت امتناع وى، حتى با فروش اموالش‌ 516
(د) حاكم و پرداخت نفقه زوجه مرد غايب از بيت المال‌ 517
حاكم و فرستادن شخصى براى مطالبه نفقه زوجه از زوج غايب‌ 517
(ه) امام و پرداخت نفقه زوجه مرد مفقود، از بيت المال‌ 517
حاكم و پرداخت نفقه زوجه مرد مفقود، از بيت المال‌ 517
امام يا نائب وى و پرداخت نفقه زوجه مرد مفقود از بيت المال‌ 518
امام و پرداخت نفقه زوجه مرد مفقود از بيت المال‌ 518
حاكم و پرداخت نفقه زوجه مرد مفقود، از بيت المال‌ 518
امام و پرداخت نفقه زوجه مرد مفقود، از بيت المال‌ 519
حاكم و پرداخت نفقه زوجه مرد مفقود، از بيت المال‌ 519
امام و پرداخت نفقه زوجه مرد مفقود، از بيت المال‌ 521
حاكم و پرداخت نفقه زوجه مرد مفقود از بيت المال‌ 521
نائب الغيبه و پرداخت نفقه زوجه مرد مفقود، از بيت المال‌ 521
(و) حاكم و تعيين ميزان نفقه براى زوجه، در صورت تمكين وى و غيبت زوج و امتناع از پرداخت نفقه‌ 522
حاكم و تعيين ميزان نفقه از اموال زوج ممتنع، در صورت تمكين زوجه‌ 523
حاكم و تعيين ميزان نفقه براى زوجه، در صورت اختلاف زوجين در تعيين آن‌ 523
(ز) لزوم مراجعه به حاكم براى فسخ نكاح، در صورت اعسار زوج از پرداخت نفقه‌ 523
حاكم و فسخ نكاح، در صورت اعسار زوج از پرداخت نفقه‌ 523
5. نفقه اقارب و اموال‌ 524
(الف) ناظر بر احكام مسلمين و اجبار منفق به پرداخت نفقه‌ 524
حاكم و اجبار پدر به پرداخت نفقه فرزند 524
حاكم و اجبار فرزند به پرداخت نفقه مادر 524
حاكم و اجبار پدر به پرداخت نفقه فرزند 524
حاكم و اجبار اولياى كودك يا عبد به پرداخت هزينه‌هاى وى‌ 525
حاكم و اجبار پدر به پرداخت نفقه فرزند 525
(ب) سلطان و اجبار منفق به پرداخت نفقه و سپس حبس وى و در صورت امتناع، تعزير و پرداخت نفقه، حتى با فروش اموالش‌ 525
حاكم و اجبار منفق به پرداخت نفقه و سپس حبس وى يا پرداخت نفقه، حتى با فروش اموالش‌ 526
حاكم و پرداخت نفقه پدر از اموال فرزند غايب‌ 526
حاكم و حبس پدر، در صورت امتناع از پرداخت نفقه فرزند و فروش اموال وى‌ 526
حاكم و اجبار منفق به پرداخت نفقه و در صورت امتناع، فروش اموال وى‌ 526
حاكم و اجبار منفق به پرداخت نفقه و در صورت امتناع، اختيار در حبس و تأديب وى يا پرداخت نفقه، حتى با فروش اموالش‌ 526
حاكم و پرداخت نفقه از اموال منفق غايب و يا اذن در قرض‌ 527
حاكم و اخذ نفقه از منفق، حتى با فروش اموالش‌ 527
حاكم و اجبار منفق به پرداخت نفقه و حبس وى، در صورت امتناع يا پرداخت نفقه، حتى با فروش اموالش‌ 527
(ج) لزوم پرداخت نفقه گذشته خادم، در صورت امر حاكم به قرض كردن توسط وى‌ 527
لزوم اذن از حاكم در استقراض نفقه توسط اقارب، براى دريافت آن از منفق‌ 528
لزوم اذن از حاكم براى تصرّف فرد واجب النفقه در مال منفق، در صورت ممكن نبودن اجازه از وى‌ 528
لزوم اذن از حاكم در استقراض نفقه توسط اقارب يا امر وى به انفاق، براى دريافت آن از منفق‌ 528
لزوم اذن از حاكم در استقراض نفقه توسط اقارب، براى دريافت آن از منفق‌ 528
لزوم اذن از حاكم در استقراض نفقه توسط اقارب يا امر وى به انفاق، براى دريافت آن از منفق‌ 528
حاكم و امر منفق عليه به قرض كردن نفقه، در صورت غيبت يا پرداخت نكردن نفقه از طرف منفق‌ 529
(د) حاكم و اجبار مالك به پرداخت مخارج مملوك يا فروش آن و در صورت امتناع، حبس وى يا پرداخت نفقه، حتى با فروش اموالش‌ 529
حاكم و اجبار مالك به پرداخت مخارج مملوك يا فروش آن‌ 529
اجبار مالك به پرداخت مخارج مملوك يا فروش آن و در صورت امتناع، فروش يا به اجاره دادن آن توسط حاكم‌ 529
حاكم و اجبار مالك به پرداخت مخارج مملوك يا فروش آن‌ 530
(ه) حاكم و الزام مالك حيوان حرام گوشت به پرداخت مخارج يا فروش آن‌ 531
الزام مالك حيوان به پرداخت مخارج يا فروش يا ذبح آن و در صورت امتناع، انجام آن توسط حاكم‌ 531
حاكم شرع و الزام مالك به پرداخت مخارج حيوان يا فروش و يا ذبح آن‌ 532
الزام مالك حيوان به پرداخت مخارج يا فروش يا ذبح آن، و در صورت امتناع، انجام آن توسط حاكم‌ 532
الزام مالك حيوان به پرداخت مخارج يا فروش يا ذبح آن و در صورت امتناع، تهيه هزينه‌ها، حتى با فروش اموالش‌ 532
الزام مالك حيوان حرام گوشت به پرداخت مخارج يا فروش آن و در صورت امتناع، انجام آن توسط حاكم‌ 532
حاكم و الزام مالك حيوان به پرداخت مخارج يا ذبح يا فروش آن‌ 533
حاكم و فروش اموال مالك كرم ابريشم براى تغذيه آنها، در صورت امتناع وى‌ 533
حاكم و پرداخت مخارج حيوان از اموال مالك يا فروش يا ذبح آن، در صورت امتناع مالك‌ 533
6. نشوز 533
(الف) حاكم و تعيين ثقه، براى بررسى و تشخيص ناشز 533
(ب) حاكم و انتخاب داور براى بررسى اختلاف زوجين‌ 535
ناظر بر احكام و انتخاب داور براى بررسى اختلاف زوجين‌ 535
حاكم و انتخاب داور براى بررسى اختلاف زوجين‌ 535
حاكم و انتخاب داور براى بررسى اختلاف زوجين، در صورت امتناع آنها 537
حاكم و انتخاب داور براى بررسى اختلاف زوجين‌ 537
حاكم و انتخاب داور براى بررسى اختلاف زوجين، در صورت امتناع آنها 538
حاكم و انتخاب داور براى بررسى اختلاف زوجين‌ 539
حاكم و انتخاب داور براى بررسى اختلاف زوجين، در صورت تعيين نشدن توسط آنها 539
حاكم و الزام زوجين بر انتخاب داور، در صورت امتناع‌ 539
حاكم و انتخاب داور براى بررسى اختلاف زوجين‌ 540
(ج) حاكم و الزام زوج به طلاق، در صورت اختلاف زوجين و توصيه داوران‌ 540
حاكم و اصلاح بين زوجين، هنگام بروز اختلاف بين آنان‌ 540
حاكم و الزام زوجين به تبعيّت از نظر داوران‌ 540
والى و الزام زوجين به تبعيّت از نظر داوران‌ 540
امام و الزام زوجين به تبعيّت از نظر داوران‌ 541
حاكم و الزام زوجين به تبعيّت از نظر داوران‌ 541
(د) حاكم و الزام زوج به اداى حقوق همسرش‌ 541
حاكم و الزام زوجه به تمكين از همسرش‌ 542
حاكم و الزام زوج به اداى حقوق همسرش و تعزير وى، در صورت اصرار بر اضرار 542
حاكم و الزام زوج به اداى حقوق همسرش و تعزير وى، در صورت امتناع‌ 542
حاكم شرع و الزام زوج به اداى حقوق همسرش‌ 543
حاكم شرع و الزام زوج به اداى حقوق همسرش‌ 543
مراجعه به حاكم، در صورت امتناع زوج از اداى حقوق همسرش‌ 543
حاكم و الزام زوج به اداى حقوق همسرش‌ 543
حاكم و الزام زوج به اداى حقوق همسرش و تعزير وى، در صورت امتناع‌ 544
(ه) حاكم و تعيين مراقب براى ممانعت زوج از ظلم به همسرش‌ 544
ممانعت حاكم از ظلم زوج به همسرش و تعيين مراقب براى وى‌ 544
ممانعت حاكم از ظلم زوج به همسرش‌ 544
ممانعت حاكم شرع از ظلم زوج به همسرش‌ 545
حاكم و تأديب زوج، در صورت اذيت كردن همسرش‌ 545
(و) حاكم و اجبار زوجين به تقابض مهر و بضع با هم‌ 545
7. چند همسرى، ازدواج اهل ذمه و حضانت‌ 546
(الف) سلطان و الزام تازه مسلمان به انتخاب چهار نفر از همسرانش و حبس و تعزير وى، در صورت امتناع‌ 546
حاكم و حبس و تعزير مسلمان، براى اجبار وى به انتخاب چهار نفر از همسرانش و ترك بقيه‌ 547
حاكم و الزام تازه مسلمان به انتخاب چهار نفر از همسرانش و حبس و تعزيرش، در صورت امتناع‌ 547
حاكم و حبس و تعزير مسلمان براى الزام وى به انتخاب چهار نفر از همسرانش و ترك بقيه‌ 547
حاكم و الزام زوج به طلاق همسران خود، در صورت ازدواج با دو خواهر و مشخص نبودن عقد متقدّم‌ 548
الزام زوج به انتخاب چهار نفر از همسرانش و در صورت امتناع، انتخاب توسط حاكم‌ 548
(ب) حاكم و امر زوج به رعايت كردن عدالت در بين همسران خود و در صورت امتناع، تعزير وى‌ 548
(ج) حاكم و اجراى عقد نكاح اسلامى بين كفّار، در صورت تقاضاى آنها 548
(د) حاكم و جدايى بين زن و شوهر ذمّى، در صورت محرم بودن با يكديگر و تقاضاى اجراى حكم اسلام‌ 548
امام و اجبار ذمّى به ترك همسرش، در صورت ازدواج با وى به اكراه و اجبار 549
(ه) حاكم و انجام قرعه براى تعيين پدر، از بين مالكان كنيز 549
والى و انجام قرعه براى تعيين پدر از بين مالكان كنيز 549
(و) حاكم و تعيين اجير براى نگهدارى كودكى كه نيمى از وى حرّ است، در صورت اختلاف مولى و مادر وى‌ 550
حاكم و تعيين اجير از اموال كودك براى نگهدارى وى، در صورت فقدان پدر، مادر و جد 550
حاكم شرع و اجبار پدر به نگهدارى از كودك، در صورت امتناع مادر 550
حاكم و تعيين اجير از اموال كودك براى نگهدارى وى، در صورت فقدان پدر، مادر و جد 551
حاكم و حضانت طفل، در صورت فقدان پدر، مادر، جد پدرى، وصى و ارحام‌ 551
نام کتاب : فقيهان امامى و عرصه هاى ولايت فقيه از قرن چهارم تا سيزدهم نویسنده : قاسمي، محمد علي و همکاران    جلد : 1  صفحه : 552
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
   ««اول    «قبلی
   جلد :
فرمت PDF شناسنامه فهرست