بهوجود آمد. در طول دهه سى، «جنبش زنان»،
زنان خانهدار را بسيج كرد تا بوسيله تحريمهاى مصرف كننده از كارگران حمايت كنند
و اهميت مشاغل را براى زنان، مورد تأكيد قرار داده و تجليل كنند.
هر چند كه زنان [در مقايسه با مردان] بطور كلّى در طول ركود،
بهخوبى عمل مىكردند اما خود فمينيسم، اينگونه نبود مشاغل سنتى زنان- پرستارى و
كتابدارى- هنوز دستمزد پائين و مزاياى ناچيزى داشت و برخى مشاغل مثل پزشكى و
وكالت، براى اكثر زنان دور از دسترس بود. بهعلاوه، زنان تحصيل كرده هنوز هم
دانشگاه را فقط يك ايستگاه فرعى قبل از ازدواج و بچهدار شدن مىديدند، نه يك
زمينه آموزشى براى آرمانهاى فمينيستى. آزمايش تجربى معكوس كردن نقش مرد- زن نشان
مىداد كه برخلاف دهه بيست، در دهه سى، طبقهبندى جنسيتى سنّتى هنوز هم هنجار
بهشمار مىرود. بهدليل ركود اقتصادى، بسيارى از خانوادههاى آمريكايى مجبور به
تغيير وضعيت عادى بودند: زنان، نانآور و مردان خانهدار شدند. تحقيقاتى كه در آن
زمان انجام شد اين واقعيت را مورد تأكيد قرار مىداد كه اين معكوس شدن اجبارى
نقشها، نه براى مردان مطلوب بود و نه براى زنان.
فمينيستها كه معمولًا اعضاىحزب ملّى زنان بودند، مىخواستند كه با
مردان و زنان دقيقاً مشابه رفتار شود.
در تحليل نهايى، بهنظر مىرسيد كه با وجود همه سختىها و مشقتهايى
كه مردان طى جنگ جهانى اول و بحران اقتصادى تحمل كردند، زنان دهه سى چيزى بيشتر يا
كمتر از برابرى نمىخواستند.