كنترل مىكند- اطاعت قانونى يك جنس از جنس
ديگر- به خودى خود غلط است و اكنون، يكى از موانع عمده پيشرفت انسان محسوب مىشود
و بايد اصل برابرى كامل جاى آن را بگيرد، بدون اينكه قدرت و امتيازى را در يك طرف
و ناتوانى را در طرف ديگر بپذيرد.»
ميل، بارها تأكيد مىكند كه اگر اين مسأله درست باشد كه زنان طبيعتاً
«ناتوان» هستند، طورى كه نمىتوانند در خارج خانه كارى انجام دهند، احمقانه بهنظر
مىرسد كه دائماً قوانينى تصويب شود كه آنها را از انجام كارهايى منع كند كه
نمىتوانند انجام دهند. بنابراين، با وجود اين واقعيت كه ميل هرگز بهطور مستقيم
با مسأله ارزش درونى زنان گلاويز نمى شود «انقياد» يكى از مهمترين و مؤثرترين
موضوعات فمينيستى نسل اول مىشود.
ميل، آزادى زنان را بر حسب «رفع» ناتوانىهاى زنان تعريف كرد، مانند
شناخت زنان بهعنوان همپايههاى مردان در همه چيزهايى كه به شهروندان تعلق دارد،
امكان برخوردارى از مشاغل آبرومند و آموزش و تحصيلاتى كه لازمه آن مشاغل است و حذف
اختيارات و قدرتهاى زيادى كه قانون به مردان نسبت به همسرانشان داده است.
ماهيت و منظور واقعى «انقياد زنان» همان چيزى است كه در تاريخ جنبش
زنان وجود دارد و مفهومى است شبيه آنچه كه گوگز، هيپل و ولستون كرافت قبل از آن
ارائه دادند؛ در خصوص تحصيلات و فرصتها، بايد با زن و مرد، يكسان رفتار شود.
«آزادى انتخاب زنان، بايد جايگزين قانون مستبدانه مردان شود.» و «برابرى فرصت براى
زنان، حق شهروندى آنها مىباشد.»