اما «نوع اول»، بهگونه تعجبآميز، مشكلساز
است و اين بحران (تنش) متناقض درباره «تفاوت زن با مرد»، در تمايل فمينيستها به
برابرى و تساوى، از همه جاآشكارتر است.
تساوى، در ابتدا و پيش از هر چيز ديگرى، بهعنوان رفتار ساده
بىطرفانه است. بهعبارت ديگر، به عدالت و انصاف تعريف مىشود. «تساوى» نوعى عدالت
است كه مستقل از حقوق عرفى بهوجود آمده و آن را تكميل مىكند. طبق قوانين جديد
آئين دادرسى مدنى، قانون و برابرى، با هم يكى شدهاند.[1]
بنابراين، اگر چه نظريهپردازان اغلب از واژه «تساوى» استفاده مىكنند، بهنظر
مىرسد كه اكثراً آن را فقط بدين منظور مورد استفاده قرار مىدهند كه به معناى آن
چيزى باشد كه طى سالها تحت عنوان برابرى قانونى شناخته شده است و در آن «برابرى
طبق قانون»: مطابق بند برخوردارى مساوى از حمايت قانون در اصلاحيه چهارده تعريف
مىشود كه اظهار مىدارد: «هيچ ايالتى در حوزه قضايى خود، نبايد برخوردارى برابر
از حمايت قانون را در مورد شخص انكار كند.» اين بند تضمين مىكند كه هيچ قانونى
تصويب نمىشود كه براى گروه خاصى از مردم نسبت به گروهى ديگر تبعيض قائل شود.
همچنين تضمين مىكند كه قوانين به شيوهاى تبعيضآميز، اجرا نخواهد شد.
[1] -« در قديم دادگاههاى برابرى، قدرت تنظيم و تدوين
راهكارهاى جديد براى موارد خاص را داشتند كه دادگاههاى حقوق عرفى چنين قدرتى
نداشتند.