وقتى به يكى از دانشجويان سابقم گفتم افتخار
نوشتن اين متن را داشتهام، اولين كلماتى كه از دهان او خارج شد، اين بود:
«فمينيسم را فراموش كنيد.» لحن او، حاكى از خشم يا نفرت نبود؛ بلكه حاكى از
بىعلاقگى و بسيار شبيه شكايات دانشجويانى بود كه گويا مجبورند خاطرات قديمى و
تكرارى استاد پير و مغرور خود را در مورد موضوعى كه ديگر هيچ كس به آن علاقهاى
ندارد، بشنوند. وى افزود: «خواهش مىكنم ... فمينيسم فقط به درد كلّه پوكها
مىخورد.»
بايد اقرار كنم كه ناگهان متعجب شدم. من مىدانستم كه در نظرسنجى
قبلى «تايم/CNN
» مشخص شده بود كه 85 درصد از زنان، خود را فمينيست نمىخوانند؛ مىدانستم كه تايم
اخيراً اعلام كرده كه فمينيسم مرده است؛ مىدانستم كه 43 درصد از پاسخگويان
نظرسنجى 1998 گفته بودند كه «با فمينيسم مخالف هستند»؛ و نيز مىدانستم كه بسيارى
از مردم، فمينيسم را «حاشيهاى و بىخطر» مىدانند. آنچه كه من نمىدانستم، اين
بود كه چگونه برنامهريزى شده بود كه فمينيسم از اذهان نسل بيست و چندم زنان