اما موفق نشدند. بالاخره آنها موضوع را با
مديريت در ميان گذاشتند و گفتند كه او با برهنگى خود باعث شده آنها احساس كنند از
لحاظ جنسى مورد آزار قرار گرفتهاند. مديريت وارد عمل شد و مرد برهنه با ناراحتى
اندام جنسى خود را با دستمال كوچكى پوشاند.
چنين مثالى، حاكى از چند كنايه جالب است، اول آنكه مرد برهنه، در حال
اعتراض به همانظلمهايى بود كه بسيارى از فمينيستها به آن اعتراض مىكنند. چرا
او را بهعنوان يك دوست و ياريگر نديدند؟ آيا فمينيسم مشخص نكرده كه «دولت» خود
جنسيتگراست و آيا مرد برهنه، يك اظهار ضد دولتى را ايجاد نمىكرد؟ آيا فمينيسم
اصرار نداشت كه بدن انسان چيزى نيست كه پنهان شود يا به واسطه نظريات اجتماعى
مربوط به لباس پوشيدن شكل بگيرد، بلكه بايد همانطور كه هست، جلوهگر شده و دوست
داشته شود؟ قطعاً مرد برهنه نيز با اين ايدئولوژى موافق بوده است، پس او چه كار
اشتباهى انجام داده بود؟ آيا فقط اندام جنسى مرد برهنه بود كه جرم به حساب
مىآمد؟!
بهنظر مىرسد كه اگر گروهى از مردان، «اجباراً» كارى با زنى انجام
داده بودند- چه برسد به اينكه او را لمس كردهباشند يا به او لباس پوشانده باشند-
او بلا فاصله از آنها به خاطر آزار و اذيت- اگر نگوييم حمله- شكايت مىكرد. و در
واقع او قربانى مىشد. چرا مرد برهنه مجرم بود؟ اگر فمينيستها واقعاً به كاهش ظلم
عقيده داشتند، تلاش نمىكردند تا با ظلم كردن خودشان، معيارهاى اشتباه را تصحيح
كنند.