responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سيره آفتاب نویسنده : خميني، سید روح الله    جلد : 1  صفحه : 85

بالاى بام به طرف حرم زيارت مى‌خواندند

كمتر كسى را ديده‌ايم كه اسلام را با تمام ابعاد آن دريافته و به كار بسته باشد. امّا حضرت امام (ره) اين ويژگى را داشتند كه در همان شرايطى كه در سياست در حد اعلاى مهارت و تخصص بودند، از مسايل عبادى نيز غافل نبودند.

ايشان در مسايل عبادى به اندازه‌اى دقيق و پرتلاش بودند كه كمتر رياضت كش عرفان مسلكى اين گونه بود.

به ياد دارم كه به دنبال كودتايى كه در عراق رخ داده بود، مقررات حكومت نظامى در سراسر كشور وضع شده بود. روزى برادر شهيد مرحوم حاج آقا مصطفى مى‌گفتند:

ديديم آقا توى اتاق نيستند. گفتيم نكند آقا رفته باشند حرم! يعنى كجا رفته‌اند؟

اين طرف را بگرد، آن طرف را بگرد، بالاخره ديديم كه رفته‌اند بالاى بام و چنان ايستاده‌اند كه گنبد حرم معلوم باشد و دارند به طرف حرم زيارتنامه مى‌خوانند.[1]

از شما تا روز قيامت ممنون مى‌شوم‌

بعد از فوت آيت‌اللّه حكيم، رضوان اللّه عليه، يكى از نمايندگان آيت‌اللّه حكيم در يكى از شهرهاى ايران، نامه‌اى براى امام در نجف نوشت و اجازه وكالت خواست تا بعد از آقاى حكيم، وكيل امام باشد.

حضرت امام هم يك اجازه معمولى براى ايشان نوشتند و فرستادند. امّا آن آقا به اين حد از اجازه قانع نبود و مى‌خواست وكيل امام در آن شهر و آن استان باشد.

مرحوم حاج آقا مصطفى، رحمةاللّه عليه، هم وساطت مى‌كرد و خدمت امام عرض كرد كه اين فرد نه تنها وكيل و نماينده حضرت آقاى حكيم بوده، بلكه صلاحيت اين كار را هم دارد. امّا امام فرمودند: نه، اين مقدار كه ما اجازه نوشتيم، كافى است.

بعدها گويا آن آقا نامه تهديدآميزى به امام در نجف نوشتند- و من اين را


[1] - حجّت‌الاسلام سيد حميد روحانى: پابه پاى آفتاب، ج 3، ص 165

نام کتاب : سيره آفتاب نویسنده : خميني، سید روح الله    جلد : 1  صفحه : 85
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست