*** 13- و در ايام واثق ديگر بار خروج كردند خرمهدينان در ناحيت
سپاهان و فسادها كردند و تا سنه ثلثمايه هجرى خروج مىكردند و كره را بغارتيدند
ديگرباره و خلقى بكشتند و باز مقهور گشتند. و ياريزد شاه[1] 96 خروج كرد و در كوههاى سپاهان مأوى گرفت
و خرمهدينان و باطنيان با او گرد آمدند و كاروانها مىزدند و ديهها مىغارتيدند
و پير و جوان و كودك طفل را مىكشتند. سى و اند سال فتنه او برداشت و لشكرها با او
هيچ نمىتوانستند كردن، عاجز آمدند كه كوههاى محكم بدست آورده بود. تا بآخر گرفتار
شد و سرش در صفاهان درآويختند و بدين فتح بهمه بلاد اسلام بشارتنامه فرستادند.
اگر همه ياد كنيم دراز گردد و از هزار جزو جزوى گفته نيايد و هركه خواهد تا بر همه
خروجها و فسادهاى باطنيان و خرمهدينان]441 a[ واقف شود تاريخ طبرى و تاريخ اصفاهان و تاريخ
خلفاى بنى[2] عباس
برخواند تا معلوم گردد.
14- اما قاعده مذهب خرميّه آن است كه رنج از تنهاى خويش برداشتهاند
آنچه از كارهاى دين مسلمانى است چون قيام كردن و نمازگزاردن[3]
و گرفتن روزه و كردن حج و اجتهاد كردن[4]
با دشمنان خداى عزّ و جلّ و سر شستن [از] جنابت و حرام داشتن خمر و بجاى آوردن زهد
و پرهيز و هرچه فريضه است از آن[5] دور بودن،
و جوينده نيستند هيچ شريعت دينى و گرفتن راه ملّت مصطفوى.
و هرگاه كه مجمعى سازند و يا جماعتى بهم شوند ابتداى سخن ايشان آن
باشد