responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 307

«بياييد كه من شما را كارى دارم.» و وقت حج نزديك بود. خلقى بى‌حد گرد آمدند. ايشان را برداشت و بمكّه برد و راست وقت موسم بود. حاجيان روى زمين‌[1] حاضر آمدند. فرمود كه شمشيرها بركشيد و هركه را يابيد بكشيد[2] و دست بر مجاوران و مكّيان داريد.» ناگاه شمشير درنهادند و كشتن گرفتند.

و خلايق چون چنان ديدند در حرم گريختند و صندوقهاى قرآن پيش نهادند.

و مكيان در سلاح شدند و هركه سلاح داشت برگرفت و بجنگ پيوست.

33- چون ابو طاهر چنان ديد رسولى در ميان كرد و گفت «ما بحج آمده‌ايم نه بجنگ. گناه شما را بود كه احرام‌[3] ما را بشكستيد و يكى را از ما بى‌گناه بكشتيد تا ما را حاجت افتاد دست بسلاح كردن. و اين خبر در جهان پراكند كه مكيان دست بسلاح مى‌كنند و حاجيان را مى‌كشند، نيز هيچ كس رغبت حج نكنند و اين راه فروبسته شود و شما زشت‌نام شويد. حج بر ما بزيان مى‌آوريد، بگذاريد تا حج كنيم.» مكيان پنداشتند «مگر راست مى‌گويد، ممكن باشد كه كسى را با ايشان لجاجى افتاده باشد و دست بسلاح‌[4] برده و يكى را زده.» بر آن بنهادند كه از هردو جانب شمشيرها در نيام كنند و سوگند خورند بمصحف قرآن و بدانچه كفارتش نباشد كه نيز جنگ نكنند و مكيان بازگردند و صندوقها باز در حرم برند «تا ما بايمنى كعبه را زيارت كنيم‌]831 b[ و شرايط آن بجاى آريم.» مكيان و حاجيان با سلاح سوگند بخوردند و ابو طاهر و مردمان او چنانكه درخواستند سوگندها بخوردند و بازپس شدند و سلاحها بنهادند. مكيان بازگشتند و صندوقها باز جاى بردند و حاجيان بزيارت و طواف مشغول شدند.


[1] - زمين‌NP -:CK

[2] - و هركه را يابيد بكشيدNP -:CK

[3] - حرم‌NC : احرام‌K : حج‌P

[4] - بسلاح‌CK : بصلاح‌N

نام کتاب : سير الملوك (سياست نامه) نویسنده : خواجه نظام ‌الملک توسي    جلد : 1  صفحه : 307
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست