«در همه جهان وزيرى بدين صفت كه تو ياد كردى
بدست آيد؟» گفت «آيد.» گفت «كجا؟» گفت «ببلخ.» گفت «آنچه كس است؟» گفت «آن جعفر
برمك» است و پدران او تا اردشير بابكان وزير و وزيرزادهاند و نوبهار بلخ كه آتش-
كدهاى قديمى است[1] بر ايشان
وقف است. و چون اسلام ديدار آمد و دولت از خاندان ملكان عجم برفت پدران او ببلخ
مقام گرفتند و همانجايگاه بماندند.
وزارت ايشان را موروث است و كتابهاست ايشان را در سير]401 a[ و
ترتيب وزارت نهاده. چون فرزندان ايشان خط و ادب و دبيرى بياموختندى آنگاه اين كتاب
با ايشان دادندى تا فروخواندندى و ياد گرفتندى و بر آن رفتندى و سيرت پسران ايشان
همچون پدران ايشان بودى در همه معانى. و در همه جهان وزارت ملك ترا او شايد. پس
ملك بهتر داند.» و از بنى اميّه و بنى مروان هيچ پادشاهى بزرگتر و توانگرتر از
سليمان بن عبد الملك نبوده است.
35- چون اين سخن بشنود دل در آن بست كه جعفر برمك را از بلخ بيارد و
وزارت خويش بدو دهد. انديشيد كه هنوز مگر گبر باشد. پس شنيد كه مسلمانزاده بود،
شاد شد و نامهاى فرمود نبشتن بوالى بلخ تا جعفر را بدمشق فرستد و اگر صد هزار
دينار در برگ راه و تجمّل او بكار شود بدهد و او را با جلالى هرچه تمامتر بحضرت
فرستد. پس جعفر را سوى دمشق فرستاد و بهر شهرى كه برسيدى بزرگان آن شهر استقبال
كردندى و نزل افكندندى و هم بر اينگونه تا بدمشق. و چون بدمشق رسيد الّا سليمان
بن عبد الملك ديگر همه بزرگان دولت و سپاه پذيره او شدند و او را بحشمتى و جلالتى
هرچه تمامتر در شهر آوردند و بسرايى هرچه نيكوتر نزول فرمودند و بعد از سه روز
پيش سليمان بن عبد الملك بردند. چون در سراى آمد چشم سليمان بر او افتاد،
[1] - آتشكده قديمى استN : آتشكده قديم استC :
آتشكده بلخ است و قديم استP