چون لقب مردى بازارى و دهقان همان باشد و
لقب عميدى و معروفى همان هيچ فرقى نباشد ميان هر دو، پس محل معروف و مجهول هر دو
يكى باشد. و چون لقب امامى يا عالمى يا قاضيى معين الدين بود و لقب شاگرد تركى يا
كدخداى تركى كه از علم و شريعت هيچ خبر ندارد و باشد كه نيز نبشتن و خواندن هيچ[1] نداند او را لقبش هم معين الدين
بود پس چه فرق باشد ميان عالم و جاهل و قاضيان و شاگردان تركان در مرتبت؟ لقب هر
دو يكى باشد و اين روا نبود.
20- همچنين هميشه]88 a[ لقب امراء تركان حسام الدوله و سيف الدوله و
يمين الدوله و شمس الدوله و مانند اين بوده است، و لقب خواجگان و عميدان و
متصرّفان عميد الملك و ظهير الملك و قوام الملك و نظام الملك و كمال الملك و مانند
اين بوده است. و اكنون تمييز برخاسته است، تركان لقب تازيكان بر خويشتن مىنهند و
تازيكان لقب تركان بر خويشتن مىنهند و بعيب نمىدارند.
و هميشه لقب عزيز بوده است.
حكايت
21- سلطان محمود چون بسلطانى بنشست از امير المؤمنين القادر باللّه
لقب خواست. او را يمين الدوله لقب نبشتند. و چون محمود ولايت نيمروز و خراسان
بگرفت و در هندوستان چندان شهرها و ولايتها بگرفت كه اندازه نبود، تا سومنات برفت
و منات را بياورد و سمرقند و خوارزم بگرفت و بكوهستان عراق آمد و برى و اصفهان و
همدان و طبرستان بگرفت بامير المؤمنين رسول فرستاد با هديه و خدمت بسيار و از او
زيادت القاب خواست. اجابت نكردند و گويند زيادت از ده بار رسول مىفرستاد با
خدمتها، هيچ سود نداشت. و خاقان سمرقند را سه لقب داده بود ظهير الدوله، معين
خليفة اللّه، ملك الشرق و الصين، و محمود