1- لشكر را مال روشن بايد كرد. آنچه اهل اقطاعاند اندر[1] دست ايشان مطلق و مقرّر بايد داشت
و آنچه غلاماناند كه اقطاعدارى را نشايند مال ايشان[2]
پديدار بايد آورد. و چون اندازه آن پديد آيد كه چندين است وجه آن ببايد ساخت تا
جمله مىكنند و بوقت خويش بديشان مىرسانند و يا در سالى دو بار ايشان را پيش خويش
بايد خواند و بديشان فرمايند رسانيد نه چنانكه حوالت كنند بخزانه يا پادشاه را
ناديده از آنجا بستانند چه اوليتر آن باشد كه پادشاه از دست خويش در دست و دامن
ايشان كند چه از آن[3] مهرى و
اتحادى در دل ايشان برويد و بهنگام خدمت و كارزار سختكوشتر باشند و ايستادگى
كنند.
2- و ترتيب پادشاهان قديم چنان بوده است كه اقطاع ندادندى و هركسى را
بر اندازه ايشان در سالى چهار بار مواجب ايشان از خزانه نقد بدادندى و ايشان
پيوسته]16 b[ با
برگ و نوا بودندى و بهر مهمّ در وقت دو هزار و بيست هزار برنشستندى و روى بدان
مهمّ آوردندى. و عمّال مال جمع