تمامى مذاهب آن را پذيرفته‌اند، اما رشد و گسترش آموزه مهدويت خواهى و منجى‌گرايى در چند دهه اخير بارز است. بحران درونى جهان اسلام، رشد اسلام گرايى، آغاز عصر جهانى و عوامل ديگر زمينه‌ساز توجه بيشتر مسلمانان به اين مسئله است. به هر حال فارغ از علل مختلف و بسيار آن، توجه به منجى‌گرايى در جهان امروز پديده‌اى جهانى و فراگير است كه يكى از زمينه- هاى آن را در عامل جهانى شدن مى‌توان يافت.

هم‌چنين بين" بحران معنا" و" بحران معنويت" تفاوت بايد گذاشت؛ بحران معنا) gninaeM fo sisirC (وضعيتى است كه معيارها و شاخص‌هاى ارزيابى انسان‌ها دچار تلاطم و بحران مى‌شود؛ يعنى فرو ريختن نظام دانايى و آگاهى انسان‌ها كه ديگر معيارهاى ثابتى براى داورى وجود ندارد. پيش‌تر پديده ديگرى به نام" بحران معنويت"،) ytilautirips fo sisirC (در طول دوران مدرن مطرح بوده، اما منظور ما از بحران معنا، غير از بحران معنويت است؛ زيرا ممكن است در جايى به رغم نبود بحران معنا، بحران معنويت وجود داشته باشد. در نگرش‌هاى ماترياليستى كه در دنياى مدرن غرب محوريت مى‌يابد، دين كنار گذاشته شد؛ چه بگوييم آن را صرفا از عرصه عمومى پس زدند، يا اين كه آن را به هرگونه كنار گذاشتند. مثلا اگوست كنت به جاى دين الهى، دين بشرى) ytinamuH fo noigileR (را ارائه كرد. او اصلا خداى غير مادى را نفى كرد. به هر حال، در آن‌جا معنويت وجود ندارد.

و اين مادى نگرى ممكن است بحران‌هاى خاصى را پديد آورد كه ما از آن به بحران معنويت ياد مى‌كنيم. نشانه و نمود بحران معنويت، از دست رفتن لطافت و روح زندگى است.

در طول قرن بيستم، دنياى مدرن غرب براى نگاه جهان هستى، شاخص‌هايى مطرح كرده بود كه آنها تا همين اواخر پابرجا بودند و سپس خود دچار بحران شدند. با اين كه آن شاخص‌ها وجود داشتند، ولى بحران‌