پرتل ظاهرا كلمه هندى است. اسباب و سامان اسب سوارى كه بر شتر
باركنند (فرنودسار)" جماعتى كه نوكرانند مثل سائسان و اينها كه پرتال نگاه
مىدارند" (ص. 416)
" و زنى كه مداوات مجروحان كند و تشنگان را آب دهد و بار و
پرتال نگاه دارد" (ص. 420)
پياده
مأمور قاضى براى احضار و جلب اشخاص." پياده قاضى كه او را محضر
و مشخص گويند" (ص. 172)
ت
تابعى
كسى است كه صحابه پيغمبر را درك كرده باشد. كسى كه شخصا پيغمبر را
دريافته" صحابى" ناميده مىشود و آنكه صحابى را دريافته و با او ملاقات
كرده است" تابعى" خوانده مىشود.
تبجاق
اسب عربى در برابر يابو كه اسب غير عربى است." حكم اسپ تركى و
اسپ عربى يكى است يعنى خواه تبجاق باشد و خواه يابو يك حكم دارد" (ص.
414)" هيچ فرقى نيست ميان اسپى كه پدر و مادرش هردو عربى باشند يا يابو كه
پدر و مادرش هردو عجمى باشند" (ص. 417)
تبيع و تبيعه
" گاو كه در سال دوم از عمر درآمده باشد" (ص. 233) ولى
ماوردى گويد: و هو ما استكمل ستة اشهر و قدر على اتباع امه
تحصيب
رفتن به محصب و منزل كردن در آن." و در تحصيب علما را اختلاف
است" (ص.
376) رك. محصب.
تراخى
در برابر فور. امرى كه انجام آن در فرصت ميسر است و فورى نيست.
ترويه
روز هشتم ذيحجه را گويند.
تسبب
" در ادرار، شرايط اقطاع ملاحظه كند و در صله، شرط حواله و
تسبب" (ص. 360)