قبل از آن. و گاهى كه بكشد مردى از اهل عدل
باغئى را، ميراث او مىبرد اگر اهل وراثت او باشد. و اگر باغى او را بكشد و گويد
كه من بر حق بودم و اكنون برحقم، ميراث او مىبرد. و اگر بگويد كه كشتم و
مىدانستم كه بر باطلم، ميراث او را نمىبرد. و ابو يوسف رحمه اللّه گفته كه ميراث
نمىبرد باغى در هر دو وجه.
و مكروه است بيع سلاح با اهل فتنه و در لشكرهاى ايشان زيراكه اعانت
است بر معصيت. و اگر آهن و فولاد فروشد كه بدو آلت حرب مىسازند مكروه نيست، و
اللّه اعلم. اين است احكام قتال بغات بمذهب حنفى.
و اما احكام قتال بغات بمذهب شافعى؛ در «انوار شافعيه» گويد: باغيان
عبارت از جماعتىاند كه مخالفت امام كنند بخروج بر او و ترك انقياد نمايند، و
امتناع كنند از توفيه آنچه متوجه ايشان گردد از حقوق. و ايشان را چند شرط است:
اول آنكه ايشان را تأويلى باشد كه اعتقاد كنند بسبب آن خروج را بر
امام، يا منع حق كنند بتأويل، پس اگر خارج شوند از طاعت يا منع حق كنند، خواه حد
باشد خواه قصاص يا صلات يا زكات يا مالى ديگر كه از آن خدا باشد يا آدميان از روى
عناد و مكابره، و ايشان را تأويلى نباشد، احكام بغات بر ايشان جارى نيست، در آنكه
نافذ نيست قضاى ايشان، و اعتدادى نيست باستيفاى حقوق ايشان و نه در مقاتله با
ايشان. و اگر استظهار بشوكت كرده باشند و به باطل، همچو قتل و زنا و فراگرفتن مال
آدمى، همچو منع حق است. و شرط است در تأويل كه بطلان آن مظنون باشد، پس اگر مقطوع
باشد همچو تأويل اهل ردّه اعتبار بر آن نيست. مثال تأويل حامل بر خروج همچو تأويل
آنانكه خروج كردند بر على رضى اللّه عنه بنابرآنكه اعتقاد كردند كه او قتله عثمان
را مىشناسد و قادر است بر ايشان، و استيفاى قصاص نمىكند زيراكه راضى است بقتل او
و با ايشان موافق است. و مثال حامل بر منع حق همچو تأويل آنانكه منع زكات كردند در
زمان ابو بكر رضى اللّه عنه كه مىگفتند كه ما را امر كردهاند كه زكات بكسى دهيم
كه صلات او موجب تسكين ما باشد، و آن پيغامبر بود صلى اللّه عليه و سلم.