لقد اتعب من بعده يعنى بدرستى كه در تعب
افكند آن كسى را كه آيد از پس او. مراد آن كه ديگر خلفا و پادشاهان را در تعب
افكند كه همچنين باريك روى در راه خلافت كرد، و الزام نمود سلاطين را نهايت ورع و
احتياط در مال مصالح.
اين است نقل كتاب «منتظم». و از آنجا مستفاد مىگردد كه اصل آن است
كه هرچه در دست پادشاهان است مال مصالح است. و اگر وارث دعوى ملكيت كند مادام كه
مال او ممتاز نباشد، اثبات بر او است و اللّه اعلم.
چون بيان اموال مصالح در دست سلاطين است نموده شد اكنون بيان ضرائب و
نوائب بنمائيم و باللّه التوفيق.
فصل پنجم، در بيان ضرايب و نوائب و احكام متعلقه بدان و مصرف
نوائب.
بدان ايّدك اللّه تعالى كه ضريبه در لغت عبارت از آن چيزى است كه ادا
مىكند بنده بخداوند خود از خراجى كه مقرر است بر او. و او فعليه است بمعنى مفعول،
و او را جمع بر ضرائب كنند. و نوايب جمع نائبه است و او آن چيزى است كه نازل شود
از مهمات و حوادث بر آدمى. همچنين گفته صاحب «نهايه جزرى».
و اما در شرع؛ در كتاب «قنيه» نقل از امام بزدوى كرده كه او گفته كه
نوائب آن چيزى است كه حادث شود بر رعيت از جهت سلطان، خواه حق باشد خواه باطل،
مراد آن چيزى است كه سلطان از مردمان مطالبت كند نه از جهت خراج و عشر و جهاتى كه
مقرر است در شرع، بلكه از نو پديد آورد همچو چيزهائى كه رسم است كه پادشاهان آن را
از رعيت مىستانند. و بزدوى گفته كه صحيح است كفالت بدو زيرا كه آن مثل قرضها است
در حكم توجّه مطالبت بدو. و از اين جهت است كه ما گفتيم كه كسى كه قايم شود بتوزيع
اين نوايب بر مسلمانان بقسط و عدل، او ثواب دارد، و اگرچه اصل او از جهتى كه فرا
مىگيرند باطل است. و نيز از اين جاست كه گفتيم كه هر كسى كه قضا كند نائبه غير
خود را باذن او رجوع كنند بر او بىشرطى از روى استحسان بمنزله ثمن مبيع، بخلاف
زكات و خراج و غير آن. و هم در «قنيه» گفته در رمزشح كه نائبه آن چيزى است كه